طرح خوانش ده روز آخر
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_هفتم
#قسمت_چهل_و_هشتم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
وقتی رسیدیم مسجد دیدم تعدادی الوار گذاشتهاند حاشیه خیابان جلوی مسجد. الوارها حدود ۳ متر بود و مشخص بود که کوتاه هستند. خیلی هم قطور و عریض نبودند که وزن نیروها را برای عبور تحمل کنند.
رفتم داخل مسجد نماز را بخوانم، دیدم غیر از نجبإ نیروهای دیگری هم آنجا هستند که لباس ها و تجهیزات جنگی تقریباً کامل و مرتبی دارند و مشغول نماز و عبادت هستند.
پرسیدم:« این برادر ها از کدام یگان هستند؟» یکی از عراقی ها گفت:« نیروهای نبل و الزهرا.»
از نظم و انضباط و ظاهر مظلومشان خوشم آمد. با اخلاص داشتند مناجات می کردند و نماز می خواندند. حدس زدم که آنها هم در عملیات امشب حضور داشته باشند. بعد از نماز به تیم اطلاعات نجبإ که قرار بود الوارها را بیاورند گفتم:« آماده بشید که بریم.»
اعلام آمادگی کردند و بلافاصله راه افتادیم. خودم جلوتر رفتم و بقیه نیروها الوارها را از پشت سر و به صورت ستون می آوردند. مدتی که رفتیم و رسیدیم به همان خاکریز بلند و کانال عریض بدبو کانال را به آنها نشان دادم. خواستند از خاکریز بالا بروند ولی اجازه ندادم و جلویشان را گرفتم.
گفتم:« دشمن روی خاکریز دید داره و خطرناکه!»
کمی بررسی کردم تا یک شکاف در خاکریز پیدا شد. بریدگی خاکریز را به آنها نشان دادم و گفتم:«از آنجا عبور کنید.»
همین کار را کردند. ایستادم و فقط نگاهشان کردم.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
#فصل_هفتم
#قسمت_چهل_و_هشتم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
وقتی رسیدیم مسجد دیدم تعدادی الوار گذاشتهاند حاشیه خیابان جلوی مسجد. الوارها حدود ۳ متر بود و مشخص بود که کوتاه هستند. خیلی هم قطور و عریض نبودند که وزن نیروها را برای عبور تحمل کنند.
رفتم داخل مسجد نماز را بخوانم، دیدم غیر از نجبإ نیروهای دیگری هم آنجا هستند که لباس ها و تجهیزات جنگی تقریباً کامل و مرتبی دارند و مشغول نماز و عبادت هستند.
پرسیدم:« این برادر ها از کدام یگان هستند؟» یکی از عراقی ها گفت:« نیروهای نبل و الزهرا.»
از نظم و انضباط و ظاهر مظلومشان خوشم آمد. با اخلاص داشتند مناجات می کردند و نماز می خواندند. حدس زدم که آنها هم در عملیات امشب حضور داشته باشند. بعد از نماز به تیم اطلاعات نجبإ که قرار بود الوارها را بیاورند گفتم:« آماده بشید که بریم.»
اعلام آمادگی کردند و بلافاصله راه افتادیم. خودم جلوتر رفتم و بقیه نیروها الوارها را از پشت سر و به صورت ستون می آوردند. مدتی که رفتیم و رسیدیم به همان خاکریز بلند و کانال عریض بدبو کانال را به آنها نشان دادم. خواستند از خاکریز بالا بروند ولی اجازه ندادم و جلویشان را گرفتم.
گفتم:« دشمن روی خاکریز دید داره و خطرناکه!»
کمی بررسی کردم تا یک شکاف در خاکریز پیدا شد. بریدگی خاکریز را به آنها نشان دادم و گفتم:«از آنجا عبور کنید.»
همین کار را کردند. ایستادم و فقط نگاهشان کردم.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
۸۱۵
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.