چون دلبری شیرین ادا امروز و فردا میکنی

چون دلبری شیرین ادا امروز و فردا میکنی
از دور چشمک میزنی نزدیک حاشا میکنی

ابرو کمان، گیسو کمند، لبها عسل سینه بلور
با هر قدم روی زمین بلوا و غوغا میکنی

ای شاه بیت هرغزل در دفتر این روزگار
با هر اشارت در دلم طوفان عظما میکنی

تو یوسفی در دفترم من هم زلیخای زمان
این پیر راه عشق را در کوی ترسا میکنی

کمتر بزن با نیشتر برقلب زارو خسته ام
آتشفشانی از جنون در من مهیا می کنی

باده بیاور ساغیا از جام سرد شوکران
درمن وصال عشق را امشب تو برپا میکنی؟

با تو بهارم نازنین تا کهکشانها میروم
مثل کبوتر میشوم آغوش خود وا میکنی ؟
دیدگاه ها (۱)

پسری ، دختری را که قرار بود تمام زندگی اش شود برای اولین بار...

امان از این "جانم" گفتن های بیجا!وقتی کسی صدایتان میکند و شم...

شبی آزرده از خانهنهادم پا به میخانهپریشان حالو دیوانهسپردم د...

به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی عشق راتا بدانی که م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط