بسم رب الشهدا

بسم ربِّ الشهدا
خاطرات شهید ابراهیم هادی


در بازرسی تربیت بدنی مشغول بودیم.
بعد از گرفتن حقوق و پایان ساعت اداری ، پرسید:موتور آوردی؟
گفتم:آره چطور!؟
گفت:اگه کاری نداری بیا باهم بریم فروشگاه

.تقریبا همه حقوقش را خرید کرد.
دیدگاه ها (۱)

خاطرات شهید ابراهیم هادی..قبل از #اذان صبح برگشت.پیکر #شهید ...

سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))از دست کریمی، ...

#به_سبک_شهدا خمپاره که آمد یکی داد می زد : ساکت شو ! ساکت شو...

به سبک شهدا"شهید حاج مصطفی ردانی پور"مصطفی گفت: خودمـ کارت ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط