مرغ سحر ناله سر کن

مرغ سحر ناله سر کن

داغ مرا تازه‌تر کن

زآه شرربار این قفس را

برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ

نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا

وز نفسی عرصهٔ این خاک توده را

پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد

آشیانم داده بر باد

ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!

شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به بار است

ابر چشمم ژاله‌بار است

این قفس چون دلم تنگ و تار است

شعله فکن در قفس، ای آه آتشین!

دست طبیعت! گل عمر مرا مچین

جانب عاشق، نگه ای تازه گل! از این

بیشتر کن؛ بیشترکن

مرغ بیدل! شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر کن
"ملک الشعرای بهار"
دیدگاه ها (۴)

#استاد_محمد_رضا_شجریانهمان اندازه که زبان پارسی مدیون فردوسی...

پی افکندم ازنظم کاخی بلندکه از باد و باران نیابد گزند

هرکه عاشق دیدی اش ؛معشوق دان

سلسله موی دوست حلقه دام بلاستهرکه دراین حلقه نیست فارق ازاین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط