ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام

ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام
درکنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم کرده ام

هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاکیان
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم کرده ام

آهـــــم چو برافلاک شد اشکــــم روان بر خاک شد
آخـــــر از اینجا نیستم ، کاشـــــانه را گم کرده ام

درقالب این خاکیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم کرده ام

از حبس دنیا خسته ام چون مرغکی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم کرده ام

در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم کرده ام

گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم کرده ام
#مولانا #هشتم_مهر_بزرگداشت_مولانا_گرامی_باد
دیدگاه ها (۲)

درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفتدر من غزلی درد کشید و سرِ ز...

در بهار سال ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش آهنگ تسخیر بابل را کرد و...

ای شب از رویای تو رنگین شده سینه از عطر تواَم سنگین شده ای ب...

نه بهار با هیچ اردیبهشتینه تابستان با هیچ شهریوریو نه زمستان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط