🌱🍒گل خشکم من که در اين دفتر ماندم
🌱🍒گل خشکم من که در اين دفتر ماندم
غم تنهايي همه زين دفتر خواندم
هر برگم به ياد او دلکش
شد صد فصل آرزو
من و تنهايي و خاموشي
من و اين کنج فراموشي
سويم اگر آيد فتنه گري که مرا کرده ز شاخه جدا
بر مرمر دستش با لب بوسه طلب بوسه زنم به خدا
گردي بر رخ دارم زين غم بي پايان دلکش
از حسرت پژمردم ناديده خزان دلکش
روزي من به صفا همچون رويش بودم
عطر افشان به سر مٌشکين مويش بودم
آن زيبا که ز خود کامي برد از يادم
مي خواهم که به ديدارش سازد شادم
ترسم در کنار يارم ننشيند مگر غبارم
هر برگم به ياد او
شد صد فصل آرزو
من و تنهايي و خاموشي
من و اين کنج فراموشی🍒🌱
غم تنهايي همه زين دفتر خواندم
هر برگم به ياد او دلکش
شد صد فصل آرزو
من و تنهايي و خاموشي
من و اين کنج فراموشي
سويم اگر آيد فتنه گري که مرا کرده ز شاخه جدا
بر مرمر دستش با لب بوسه طلب بوسه زنم به خدا
گردي بر رخ دارم زين غم بي پايان دلکش
از حسرت پژمردم ناديده خزان دلکش
روزي من به صفا همچون رويش بودم
عطر افشان به سر مٌشکين مويش بودم
آن زيبا که ز خود کامي برد از يادم
مي خواهم که به ديدارش سازد شادم
ترسم در کنار يارم ننشيند مگر غبارم
هر برگم به ياد او
شد صد فصل آرزو
من و تنهايي و خاموشي
من و اين کنج فراموشی🍒🌱
۸.۷k
۰۸ آبان ۱۴۰۱