یکی بود یکی نبود

یکی بود ، یکی نبود

آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند. آوازی شنید که،
ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می ‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟
شیخ گفت: بار خدایا! خواهی آنچه را که از “رحمت” تو می‌دانم و از “بخشایش” تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجده‌ات نکند؟
آواز آمد: نه از تو؛ نه از من

💜🌨💜🌨💜🌨
دیدگاه ها (۰)

کامران و هومن اگه تو ایران میموندن 😅😃😃😃😃

از جمله تفریحات سالم در پاکستان😂😂😃😃😃😃😃

از کسانیکه همه چیز را در ترازوی دین وزن میکنند ..دور باش زیر...

گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهد جز گپ ریز ریز با مادرم هی من حرف ب...

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط