سلام دوستان
سلام دوستان
تو یه شبکه اجتماعی با یه صفحه ای آشنا شدم که داستان شیعه شدن اشخاصی رو میزاره
البته شغل ایشون طوریه که با این افراد در ارتباطه
البته این داستان اولی شاید به طبع بعضی ها خوش نیاد دیگه همین بعضی ها ببخشن
داستان شیعه شدن جوان وهابی
اینم قسمت اول
(قسمت اول : سر هفت شیعه، بهشت را واجب می کند)
.
.
اکثر مسلمانان کشور من، سنی هستن و به علت رابطه بسیار نزدیکی که دولت ما با عربستان داره ، جامعه دینی ما توسط علما و مفتی های عربستانی مدیریت میشه ...
.
عربستان و تفکراتش نفوذ بسیار زیادی در بین مردم و علی الخصوص جوان ها پیدا کرده تا جایی که میشه گفت در حال حاضر، بیشتر مردم کشور من، وهابی هستند .
من هم در یک خانواده بزرگ با تفکرات سیاسی و وهابی بزرگ شدم ... و مهمترین این تفکرات ..."بذر تنفر از شیعیان و علی الخصوص ایران بود" ..
.
من توی تمام جلسات مبلغ های عربستانی شرکت می کردم ... و این تنفر در من تا حدی جدی شده بود که برعکس تمام اعضای خانواده ام، به جای رفتن به دانشگاه، تصمیم گرفتم به عربستان برم .. .
می خواستم اونجا به صورت تخصصی روی شیعه و ایران مطالعه کنم تا دشمنانم رو بهتر بشناسم و بتونم همه شون رو نابود کنم ... " کسی که سر هفت شیعه رو از بدن جدا کنه، بهشت بر اون واجب میشه " ..
.
تصمیمم روز به روز محکم تر می شد تا جایی که بالاخره شب تولد 16 سالگیم از پدرم خواستم به جای کادوی تولد، بهم اجازه بده تا برای نابودی دشمنان خدا به عربستان برم و ..
.
پدرم هم با خوشحالی، پیشانی منو بوسید ... و مشغول آماده سازی مقدمات سفر شدیم ..
.
سفری برای نابودی دشمنان خدا ...
.
.
پ.ن: از ذکر نام و کشور راوی داستان معذورم
#شیعه
#ره_یافته
#تازه_مسلمان
تو یه شبکه اجتماعی با یه صفحه ای آشنا شدم که داستان شیعه شدن اشخاصی رو میزاره
البته شغل ایشون طوریه که با این افراد در ارتباطه
البته این داستان اولی شاید به طبع بعضی ها خوش نیاد دیگه همین بعضی ها ببخشن
داستان شیعه شدن جوان وهابی
اینم قسمت اول
(قسمت اول : سر هفت شیعه، بهشت را واجب می کند)
.
.
اکثر مسلمانان کشور من، سنی هستن و به علت رابطه بسیار نزدیکی که دولت ما با عربستان داره ، جامعه دینی ما توسط علما و مفتی های عربستانی مدیریت میشه ...
.
عربستان و تفکراتش نفوذ بسیار زیادی در بین مردم و علی الخصوص جوان ها پیدا کرده تا جایی که میشه گفت در حال حاضر، بیشتر مردم کشور من، وهابی هستند .
من هم در یک خانواده بزرگ با تفکرات سیاسی و وهابی بزرگ شدم ... و مهمترین این تفکرات ..."بذر تنفر از شیعیان و علی الخصوص ایران بود" ..
.
من توی تمام جلسات مبلغ های عربستانی شرکت می کردم ... و این تنفر در من تا حدی جدی شده بود که برعکس تمام اعضای خانواده ام، به جای رفتن به دانشگاه، تصمیم گرفتم به عربستان برم .. .
می خواستم اونجا به صورت تخصصی روی شیعه و ایران مطالعه کنم تا دشمنانم رو بهتر بشناسم و بتونم همه شون رو نابود کنم ... " کسی که سر هفت شیعه رو از بدن جدا کنه، بهشت بر اون واجب میشه " ..
.
تصمیمم روز به روز محکم تر می شد تا جایی که بالاخره شب تولد 16 سالگیم از پدرم خواستم به جای کادوی تولد، بهم اجازه بده تا برای نابودی دشمنان خدا به عربستان برم و ..
.
پدرم هم با خوشحالی، پیشانی منو بوسید ... و مشغول آماده سازی مقدمات سفر شدیم ..
.
سفری برای نابودی دشمنان خدا ...
.
.
پ.ن: از ذکر نام و کشور راوی داستان معذورم
#شیعه
#ره_یافته
#تازه_مسلمان
۲.۷k
۲۵ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.