انگاری عید شده و من لباس نو ندارم...
انگاری عید شده و من لباس نو ندارم...
زمستونه و چکمههام پاره شده...
چرخوفلکی بعد یه ماه اومده و من پول ندارم...
آخر هفتس همه بچهها رفتن پارک و من تو کوچه تنهام...
انگار مهمونی دعوتیم و همه آدم بزرگن و هیچ بچهای همسنم نیست...
انگار قسمت آخر کارتون مورد علاقمو ندیدم...
از اون اسباب بازی جدیده همه خریدن و من ندارم...
عصره تو خونه همه خوابن و بیرون هیچکس نیست و من غمگین ترین طفل جهانم...
انگار تموم بچگی آرزو کردم زودتر بزرگ بشم و پولِ چرخوفلک سوار شدن داشته باشم اما حالا که بزرگم چرخ روزگار لهم کرده...
انگاری هزار نفر آدم دورمه و تنهام...
انگار که تنهام و تنهام و تنهام...
انگار که چراغ امیدم داره سوسو میکنه...
پاهام توان راه رفتن نداره...
ضربان قلبم معکوس میزنه...
انگار که تنهام و تنهام و تنها...
انگار تنهام و ناامیدم و پاهام خستس و دلم داغونه...
انگار رسیدم ته کوچه بنبست و باید خودم دونه دونه پله بسازم تا ازش رد بشم...
انگار یه بچه کوچیکم که گیر افتاده تو دنیای آدم بزرگا...
انگار که دنیا با مشت و لگد افتاده به جونمو، بازم بلند میشم اشکمو پاک میکنم میگم هیچشم درد نداشت...
انگار که بچه پروام...
انگار این بچه پروعه میخواد دنیا رو قشنگتر از چیزی که تحویل گرفته به بقیه تحویل بده...
انگار که حضور بچه پروها تو دنیا #معجزه اس...
انگار که معجزهایم اما خسته...
───• · · · ⌞☁️⌝ · · · •───
⠀
✿ #FaTi ✿
زمستونه و چکمههام پاره شده...
چرخوفلکی بعد یه ماه اومده و من پول ندارم...
آخر هفتس همه بچهها رفتن پارک و من تو کوچه تنهام...
انگار مهمونی دعوتیم و همه آدم بزرگن و هیچ بچهای همسنم نیست...
انگار قسمت آخر کارتون مورد علاقمو ندیدم...
از اون اسباب بازی جدیده همه خریدن و من ندارم...
عصره تو خونه همه خوابن و بیرون هیچکس نیست و من غمگین ترین طفل جهانم...
انگار تموم بچگی آرزو کردم زودتر بزرگ بشم و پولِ چرخوفلک سوار شدن داشته باشم اما حالا که بزرگم چرخ روزگار لهم کرده...
انگاری هزار نفر آدم دورمه و تنهام...
انگار که تنهام و تنهام و تنهام...
انگار که چراغ امیدم داره سوسو میکنه...
پاهام توان راه رفتن نداره...
ضربان قلبم معکوس میزنه...
انگار که تنهام و تنهام و تنها...
انگار تنهام و ناامیدم و پاهام خستس و دلم داغونه...
انگار رسیدم ته کوچه بنبست و باید خودم دونه دونه پله بسازم تا ازش رد بشم...
انگار یه بچه کوچیکم که گیر افتاده تو دنیای آدم بزرگا...
انگار که دنیا با مشت و لگد افتاده به جونمو، بازم بلند میشم اشکمو پاک میکنم میگم هیچشم درد نداشت...
انگار که بچه پروام...
انگار این بچه پروعه میخواد دنیا رو قشنگتر از چیزی که تحویل گرفته به بقیه تحویل بده...
انگار که حضور بچه پروها تو دنیا #معجزه اس...
انگار که معجزهایم اما خسته...
───• · · · ⌞☁️⌝ · · · •───
⠀
✿ #FaTi ✿
۱۳۴.۴k
۱۱ مهر ۱۴۰۰