بادبادکباز

#بادبادک_باز
#خالد_حسینی
درباره ی کتاب: امیر و حسن هر دو با هم بزرگ شده اند و از یک پستان شیر خورده اند.
امیر پسر یک ارباب است ولی حسن پسر خدمتکاری است که در خانه پدر امیر کار می کرد.
حسن نمونه یک انسان پاک و بی غش بود که با تمام وجود خود را فدای امیر کرد. در جای جای زندگی حسن درد خفته به طوری که با خواندن داستان محال است بغض تمام وجودتان را نگیرد. یک انسان پاک که هر جا خود را فدا می کرد تا به امیر کمک کند، یک انسان وفا دار.

قسمت هایی از کتاب: بابا گفت: “فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم دزدی ست. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است.” اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی. وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی. وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی. می فهمی؟
ناراحت شدن از یک حقیقت بهتر از تسکین یافتن با یک دروغ است.

نظر خودم: کتاب خیلی زیبایی بود و همین طور غم انگیز. روایتی از زندگی در افغانستان با تمام زیبایی هاش. روایتی واقعی گونه و درددار که آدم وقتی میخونتش، بغضش می گیره! بسیار زیبا بود. پیشنهاد میشه حتما بخونید.
#دوست_عزیزم_کتاب
دیدگاه ها (۵)

#پیش_بسوی_دانشگاهان شاا... قسمت همه تون😍 هم خوشحالم، هم نا...

#علی_زندوکیلی

اینم از کتاب جدیدم😍 #دختری_که_رهایش_کردی#جوجو_مویز#the_g...

وای خدا اینا چه نازن😍 منم میخواااام😢 #خرگوش

درخواستی

درخواستی

﷽؛💠 جاسوسی در لباس روحانیتمامور سازمان اطّلاعاتی اینتلیجنس س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط