part 28
part 28
ا.ت ویو:
توی این مدت فقط داشتم به نیم رخش نگاه میکردم
جیمین:خوشگلم نه؟
ا.ت:هاا چی تو؟ خشگل؟ نه چه حرفا
یه خنده ریزی کرد و گفت
جیمین:میدونم که خوشگلم
ا.ت:پسره از خود رازی(آروم)
جیمین:من از خود رازیم؟
ا.ت:اوهم آره از خود رازی هستی
بعد از اون دیگه حرفی نزد
ا.ت:میگم ناراحت شدی؟
بازم هیچی نگفت
ا.ت:الو
و دستمو بردم جلوی صورتش و تکون دادم
وا این چرا اینجوری کرد؟ رسیدیم به یه جایی که جا برا نشستن داشت رفتیم کناره یکی از نیمکت ها
جیمین:بشین
نشستم
میخواستم ببینم چشه ولی اون چیزی نمیگفت
ا.ت: امم جیمین
که نگام کرد
ا.ت:حالت خوبه؟
ولی اون هیچی نگفت
ا.ت:جیمین حالت خوبه
جیمین:آره خوبم چطور؟
ا.ت:آخه اون جا که بهت گفتم از خود رازی دیگه هیچی نگفتی فکر کنم ناراحت شدی
و سرمو انداختم پایین
ا.ت:اگه ناراحت شدی ببخشید
که دستشو گذاشت زیر فکم و سرمو اورد بالا
جیمین:من هیچ وقت از حرفای شما ناراحت نمیشم
و یه لبخند شرین تحویلم داد و آروم اومد سمت لبام لبای گرمشو گذاشت روی لبام و یه بوسه رو شروع کردیم تا موقعی که نفسامون بند اومد و بوسه ی ما پایان یافت
ا.ت:جیمین تو واقعا دوسم داری؟
جیمین:من دوست ندارم من عاشقتم
ا.ت:از کجا انقدر مطمعنی؟
جیمین:چون این حسی رو که دارم اولین باره که تجربش میکنم و میدونم که این یه احساس خاصه و این عشقه
بعد از تموم شدن حرفش بغلش کردم و اون هم متقابل همین کارو کرد
همون جور که توی بغلش بودم گفتم
ا.ت:.....
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای 14
کامنت بالای 28
منتظرم😎 ❤
ا.ت ویو:
توی این مدت فقط داشتم به نیم رخش نگاه میکردم
جیمین:خوشگلم نه؟
ا.ت:هاا چی تو؟ خشگل؟ نه چه حرفا
یه خنده ریزی کرد و گفت
جیمین:میدونم که خوشگلم
ا.ت:پسره از خود رازی(آروم)
جیمین:من از خود رازیم؟
ا.ت:اوهم آره از خود رازی هستی
بعد از اون دیگه حرفی نزد
ا.ت:میگم ناراحت شدی؟
بازم هیچی نگفت
ا.ت:الو
و دستمو بردم جلوی صورتش و تکون دادم
وا این چرا اینجوری کرد؟ رسیدیم به یه جایی که جا برا نشستن داشت رفتیم کناره یکی از نیمکت ها
جیمین:بشین
نشستم
میخواستم ببینم چشه ولی اون چیزی نمیگفت
ا.ت: امم جیمین
که نگام کرد
ا.ت:حالت خوبه؟
ولی اون هیچی نگفت
ا.ت:جیمین حالت خوبه
جیمین:آره خوبم چطور؟
ا.ت:آخه اون جا که بهت گفتم از خود رازی دیگه هیچی نگفتی فکر کنم ناراحت شدی
و سرمو انداختم پایین
ا.ت:اگه ناراحت شدی ببخشید
که دستشو گذاشت زیر فکم و سرمو اورد بالا
جیمین:من هیچ وقت از حرفای شما ناراحت نمیشم
و یه لبخند شرین تحویلم داد و آروم اومد سمت لبام لبای گرمشو گذاشت روی لبام و یه بوسه رو شروع کردیم تا موقعی که نفسامون بند اومد و بوسه ی ما پایان یافت
ا.ت:جیمین تو واقعا دوسم داری؟
جیمین:من دوست ندارم من عاشقتم
ا.ت:از کجا انقدر مطمعنی؟
جیمین:چون این حسی رو که دارم اولین باره که تجربش میکنم و میدونم که این یه احساس خاصه و این عشقه
بعد از تموم شدن حرفش بغلش کردم و اون هم متقابل همین کارو کرد
همون جور که توی بغلش بودم گفتم
ا.ت:.....
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای 14
کامنت بالای 28
منتظرم😎 ❤
۹.۳k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.