رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش

رضایت نامه را گذاشتــ جلوی مادرش
چه امضا بکنی ،چه امضا نکنی ،من میرم

اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست.
شاید هم جنازه ام پیدا نشه!

در دل مادر آشوبی به پا شد.
رضایت نامه را امضا کرد...
پسر از شدتــــــ شوق سر به سر مادرش میگذاشتــــــ
جنازه ام را که آوردند ، یه وقت خودت را گم نکنی .
بیهوش نشی هااا
چادرت را هم محکم بگیر

تو چه با غیرتــــــ نگران چادر مادرتــــــ بودی...
و مردان شهر من چه راحتــــــ چادر از سر زنانشانــــــ برداشتند.

من از گفتن شرمنده ام شرم دارم
دیدگاه ها (۴)

بہ گوش دڸ ندا آمد،ڪہ یار دلربا آمدبہ درد ما دوا آمد،رضا آمد،...

میروم پیش رضا«ع»○• تنها براے یڪ هــدف○•ارب...

سخت است مجرد در حرم باشی...#ان_شاء_الله_قسمت_همه_جووناموندم ...

رئوفانه نزدیک می‌شوم به تــــو چیزی نمانده است ؛قلبم از اشتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط