دست خودش نیست

دست خودش نیست...
پنج شنبه عطر نبودن دارد...
بسان دختری با موهای بافته,
که در پشت پنجره قدیمی خانه,
چشم به راه مسافری نشسته است,
که بلیت برگشتش را گم کرده ,
ویا فردی که فراموشی دارد و آدرس خانه را,
جا گذاشته است...
هفته ها می آیند و میگذرند,
خاطراتت میمانند و هجوم می آورند,
که تنهایی را بیشتر کنند...
پنج شنبه مثل خیال توست,
عطرش در خانه میماند و قصدش دوباره رفتن است...
دیدگاه ها (۵)

من غم هایم را همه ی درد های نبودنت را به اسفند می دهم شاید ...

از تنهایی به رهایی کوچ خواهم کرد اگر باز کنی درهای دلت رابه ...

تورفته ای و منکنار ایستگاه پنج شنبه هاتا همیشه مانده امو کنا...

نزدیک عید پدرم ما را به کفش ملی می برد .خودش از پشت ویترین ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط