یکی از دوستان من که با کمک بچه های مجازی کارهای بزرگی انج
یکی از دوستان من که با کمک بچه های مجازی کارهای بزرگی انجام داده برام تعریف میکرد
میگفت یه روز یه دختر نوجوان بیمار را توی محل شناسای کردم که برای درمان و چندتا عمل سخت باید هرچه زودتر بستری میشد
میگفت من طبق روال رفتم سراغش بعد از تحقیقات و استعلام مدارک پزشکی یک پست برای حامیان مالی خودم توی ایسنتا گذاشتم
ولی بعد از چند روز و تکرار چندین باره پست مبلغ خیلی خیلی ناچیزی برای من واریز شد
خب از یکطرف حال اون دختر بد بود و از طرفی من بهشون امیدی داده بودم که نباید ناامید میشد
خلاصه روزها گذشت ولی هیچ خبری از کمک ها نشد
تا این که یک روز صبح یک کاربر ناشناس از من شماره کارت خواست
و روز بعد مبلغ 50 میلیون تومان به حسابم واریز شد
ولی بعدا متوجه شدم که این کاربر یک دختر 15 ساله است
چون از عواقب این کار می ترسیدم با پیگیری زیاد تونستم شماره پدر این دختر را گیر بیارم و موضوع را بهش اطلاع بدم که در تماس اول بنده خدا خیلی جا خورد و خواست که حتما پول را به حسابش برگردونم
ولی روز بعد خود پدر دختر خانم زنگ زد و گفت این 50 میلیون تومان کادوی تولد دخترمون بود که میخواست باش یک گوشی بخره
ولی قید گوشی گرون قیمت را زده و تصميم گرفته پول خودشو را به یک بیمار اهدا کنه و ما به تصمیمش احترام میذاریم
دقیقا همشه لحظه آخر خدا به داد
بنده اش میرسه
میگفت یه روز یه دختر نوجوان بیمار را توی محل شناسای کردم که برای درمان و چندتا عمل سخت باید هرچه زودتر بستری میشد
میگفت من طبق روال رفتم سراغش بعد از تحقیقات و استعلام مدارک پزشکی یک پست برای حامیان مالی خودم توی ایسنتا گذاشتم
ولی بعد از چند روز و تکرار چندین باره پست مبلغ خیلی خیلی ناچیزی برای من واریز شد
خب از یکطرف حال اون دختر بد بود و از طرفی من بهشون امیدی داده بودم که نباید ناامید میشد
خلاصه روزها گذشت ولی هیچ خبری از کمک ها نشد
تا این که یک روز صبح یک کاربر ناشناس از من شماره کارت خواست
و روز بعد مبلغ 50 میلیون تومان به حسابم واریز شد
ولی بعدا متوجه شدم که این کاربر یک دختر 15 ساله است
چون از عواقب این کار می ترسیدم با پیگیری زیاد تونستم شماره پدر این دختر را گیر بیارم و موضوع را بهش اطلاع بدم که در تماس اول بنده خدا خیلی جا خورد و خواست که حتما پول را به حسابش برگردونم
ولی روز بعد خود پدر دختر خانم زنگ زد و گفت این 50 میلیون تومان کادوی تولد دخترمون بود که میخواست باش یک گوشی بخره
ولی قید گوشی گرون قیمت را زده و تصميم گرفته پول خودشو را به یک بیمار اهدا کنه و ما به تصمیمش احترام میذاریم
دقیقا همشه لحظه آخر خدا به داد
بنده اش میرسه
۱۱.۲k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.