⏳🍀روزی روزگاری🍀⏳
سنگِمان کرد زندگی ، اما هوای خاطره ،
می بَرَد ما را به دوران لطیفِ دلبری
آن زمانی که مدام لبخند به لبها داشتیم ،
لیک بودیم در پی حال و هوای بهتری!
با دو بال بسته شوق پر گشودن داشتیم ،
تکیه بر بازوی فردا ، عشق در دل کاشتیم
ما نمی دیدیم ، حالِ خوبِ آن دورانِ حال ،
میگذشت با حسرتِ فردا ، تمامِ روز و سال
هی دویدیم و دویدیم تا که آید روز خوش
روز خوش آن بود که رفت از روزگار عشق کُش
به میانسالی رسیدیم و به فصل عاقلی !
همچو برق از سر ، گذشت ، فصلِ بهارِ عاشقی ،
گرچه گاهی عشق ، از روی وفا سر میزند
به همان رسم قدیمش ، بی صدا در میزند
گرچه گهگاهی ، به آهنگی ، به شعر و قصه ای ،
قلب سرد زندگی تا دورها پر میزند
با همه سرسختی ما ، زندگی گر سخت بود ،
عمر رفت و آرزو رفت و جوانی همچو رود ،
من هنوز دارم به سر رویای سبز سبزه زار
آرزوی تازه ای در سر ندارم جز بهار
در حیاط خانه ام دارم دو گلدان یادگار
نقش من را نیک تر باید کشد این روزگار
#نوستالوژی #خاطرات #شعر
می بَرَد ما را به دوران لطیفِ دلبری
آن زمانی که مدام لبخند به لبها داشتیم ،
لیک بودیم در پی حال و هوای بهتری!
با دو بال بسته شوق پر گشودن داشتیم ،
تکیه بر بازوی فردا ، عشق در دل کاشتیم
ما نمی دیدیم ، حالِ خوبِ آن دورانِ حال ،
میگذشت با حسرتِ فردا ، تمامِ روز و سال
هی دویدیم و دویدیم تا که آید روز خوش
روز خوش آن بود که رفت از روزگار عشق کُش
به میانسالی رسیدیم و به فصل عاقلی !
همچو برق از سر ، گذشت ، فصلِ بهارِ عاشقی ،
گرچه گاهی عشق ، از روی وفا سر میزند
به همان رسم قدیمش ، بی صدا در میزند
گرچه گهگاهی ، به آهنگی ، به شعر و قصه ای ،
قلب سرد زندگی تا دورها پر میزند
با همه سرسختی ما ، زندگی گر سخت بود ،
عمر رفت و آرزو رفت و جوانی همچو رود ،
من هنوز دارم به سر رویای سبز سبزه زار
آرزوی تازه ای در سر ندارم جز بهار
در حیاط خانه ام دارم دو گلدان یادگار
نقش من را نیک تر باید کشد این روزگار
#نوستالوژی #خاطرات #شعر
۷.۱k
۱۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.