پارت۱۱
پارت۱۱
ارامشی برای حس تو
-(دستامو دور گر/دنش ح/لقه کردم واز لباش م/کی گرفتم)منم دوست دارم جونگ کوکا(حرفم تموم شد که ل/باشو دوباره به لبام کوبوندو خی/س میبو/سیدو م/ک میزد منم با تموم وجودم با/هاش همکاری میکردم)
+(بعد ۱۰ دیقه ازش فاصله گرفتمو محکم بغلش کردم)دوست دارم ا.ت
-(متقابل بغلش کردم)..منم(کمی خجالت)
+(ازش جدا شدم ودستشو گرفتم)بریم کوچولوم(لبخند)
-..اله(کیوت)
+(دستشو محکم تر گرفتم رفتیم سمت میزی که نشسته بودیم٬ اما تهیونگ نشسته بود و اهنگ یکم صداش کمتر شده بود و میسو داشت کادو هاشو باز میکرد ...رفتیم نشستیم پیش تهیونگ ٬یه شیرموز برداشتمو دادم ا.ت یکی دیگه برا خودم برداشتم بازش کردم میخواستم بخورم که تهیونگ گف)
! پس زن داداشم ایشونه(لبخند و نگاه شیطانیی به جونگ کوک)
-(بلافاصله که پسره گف زن داداش شیرموز پرید تو گلوم و با تعجب نگاش کردم)
! واقعا زن و شوهر چقدم مثل همن چند دیقه پیشم جونگ کوک اینجور شد(خنده)....عاااا ببخشید زن دا..(میخواستم بگم زن داداش که جونگ کوک نیشکونم گرف) اییی چرا نیشکونم میگیری جونگکوکا.. به زن داداشم میگم امشب بهت رو تخت ٬بازی نده(اخم کیوت رو به جونگ کوک)
ـ من ا.تم کانگ ا.ت.... منو جونگ کوک همین الان به هم اعتراف کردیم(لبخند کیوت)(تظاهر کردم نشنیدم چی گف)
!...پس نیم ساعت پشت باغ بودین بخاطر این بود؟(شیطون)
+(نزاشتم ا.ت جواب بده و جوابشو دادم) اره بخاطر این بود هیونگ
ـ(دم گوش کوک گفتم)جونگکوکا میشه بگی این تهیونگه کیه؟!
!(صداشونو شنیدمو جوابشو دادم)من کیم تهیونگم بابام سهامدار بزرگ کره و پاریسه ۲سال پیش بخاطر کارا بابام و جانشینیه من رفتیم پاریس و پری روز اومدم باز سئول واز۱۰سالگی با جونگ کوک دوستم
ـ عوو.. بله خوشوقتم(دستمو بردم سمتش )
! منم همینطور(لبخند)(دستشو گرفتم﴾
-(دستشو تا ول کردم جونگ کوک دستمو گرفت و کشید بغلش و دستشو دور ک/مرم ح/لقه کرد و و سرشو رو شونم گذاشت)
+ا.ت تو ماله منی
-اوم(خجالت زیاد )(۱۰دیقه گذشت و من هنوز تو بغله جونگکوکی بودم اما با صدای میسو که گف )
× بلاخره کادوی ا.ت
-(از بغل کوک پریدمو رفتم سمت میسو)بازش کنننننننننن(ذوقققق)
×(بازش کردم دیدم همون ساعتس که عکسشو برا ا.ت قبلا فرستادم با ذوق پریدم بغله ا.ت)ا.ت جونم ملسییییییییییییییییییییییییی
ـ(بعد یه بغل بزرگ ولم کرد و موندم پیششو کیک خوردم وقتی داشتم میخوردم به جونگ کوک نیم نگاهی کردم دیدم داره خیلی کیوت کیک میخوره یه تک خنده زدمو بعد ۲۰ دیقه همه رفتن و من موندم و تهیونگ و جونگ کوک .....رفتم سمت جونگ کوک و گفتم .....)
۱۲تا لایک
۱۲تا کامنت
اگه کامنت نزارید ادامش نمیدم دیگه لاوام از من گفتن :)
ارامشی برای حس تو
-(دستامو دور گر/دنش ح/لقه کردم واز لباش م/کی گرفتم)منم دوست دارم جونگ کوکا(حرفم تموم شد که ل/باشو دوباره به لبام کوبوندو خی/س میبو/سیدو م/ک میزد منم با تموم وجودم با/هاش همکاری میکردم)
+(بعد ۱۰ دیقه ازش فاصله گرفتمو محکم بغلش کردم)دوست دارم ا.ت
-(متقابل بغلش کردم)..منم(کمی خجالت)
+(ازش جدا شدم ودستشو گرفتم)بریم کوچولوم(لبخند)
-..اله(کیوت)
+(دستشو محکم تر گرفتم رفتیم سمت میزی که نشسته بودیم٬ اما تهیونگ نشسته بود و اهنگ یکم صداش کمتر شده بود و میسو داشت کادو هاشو باز میکرد ...رفتیم نشستیم پیش تهیونگ ٬یه شیرموز برداشتمو دادم ا.ت یکی دیگه برا خودم برداشتم بازش کردم میخواستم بخورم که تهیونگ گف)
! پس زن داداشم ایشونه(لبخند و نگاه شیطانیی به جونگ کوک)
-(بلافاصله که پسره گف زن داداش شیرموز پرید تو گلوم و با تعجب نگاش کردم)
! واقعا زن و شوهر چقدم مثل همن چند دیقه پیشم جونگ کوک اینجور شد(خنده)....عاااا ببخشید زن دا..(میخواستم بگم زن داداش که جونگ کوک نیشکونم گرف) اییی چرا نیشکونم میگیری جونگکوکا.. به زن داداشم میگم امشب بهت رو تخت ٬بازی نده(اخم کیوت رو به جونگ کوک)
ـ من ا.تم کانگ ا.ت.... منو جونگ کوک همین الان به هم اعتراف کردیم(لبخند کیوت)(تظاهر کردم نشنیدم چی گف)
!...پس نیم ساعت پشت باغ بودین بخاطر این بود؟(شیطون)
+(نزاشتم ا.ت جواب بده و جوابشو دادم) اره بخاطر این بود هیونگ
ـ(دم گوش کوک گفتم)جونگکوکا میشه بگی این تهیونگه کیه؟!
!(صداشونو شنیدمو جوابشو دادم)من کیم تهیونگم بابام سهامدار بزرگ کره و پاریسه ۲سال پیش بخاطر کارا بابام و جانشینیه من رفتیم پاریس و پری روز اومدم باز سئول واز۱۰سالگی با جونگ کوک دوستم
ـ عوو.. بله خوشوقتم(دستمو بردم سمتش )
! منم همینطور(لبخند)(دستشو گرفتم﴾
-(دستشو تا ول کردم جونگ کوک دستمو گرفت و کشید بغلش و دستشو دور ک/مرم ح/لقه کرد و و سرشو رو شونم گذاشت)
+ا.ت تو ماله منی
-اوم(خجالت زیاد )(۱۰دیقه گذشت و من هنوز تو بغله جونگکوکی بودم اما با صدای میسو که گف )
× بلاخره کادوی ا.ت
-(از بغل کوک پریدمو رفتم سمت میسو)بازش کنننننننننن(ذوقققق)
×(بازش کردم دیدم همون ساعتس که عکسشو برا ا.ت قبلا فرستادم با ذوق پریدم بغله ا.ت)ا.ت جونم ملسییییییییییییییییییییییییی
ـ(بعد یه بغل بزرگ ولم کرد و موندم پیششو کیک خوردم وقتی داشتم میخوردم به جونگ کوک نیم نگاهی کردم دیدم داره خیلی کیوت کیک میخوره یه تک خنده زدمو بعد ۲۰ دیقه همه رفتن و من موندم و تهیونگ و جونگ کوک .....رفتم سمت جونگ کوک و گفتم .....)
۱۲تا لایک
۱۲تا کامنت
اگه کامنت نزارید ادامش نمیدم دیگه لاوام از من گفتن :)
۳.۶k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.