اسدالله الغالب

#اسد_الله _الغالب:
شعر مدح امیرالمؤمنین (ع)
طُرفهُ العِینی سراپای وجودم را گرفت

از خُدا ، تا در جهان اذن ورودم را گرفت

خواستم بودونبود من شود اینگونه شد

از منِ دُنیا زده ، بودونبودم را گرفت

تا شدم گرم تکلّم با علی دیدم خدا

با خلایق فرصت گفت و شنودم را گرفت

خوشبحال من که فکر خاک بوسیِ درش

اشتیاق کاذب کشف و شُهودم را گرفت

با نجف سِنخیّتی دارم ، چرا که از ازل

شوق وصل او تمام تاروپودم را گرفت

تا کمر خَم می شوم در محضر جبریل که

از خُدا بر پای او اذن سجودم را گرفت

من صد وده بار نَه یک بار گفتم یا علی

با همین یک بار، دل حُکمِ صعودم را گرفت

مُرده باد آن کس که دَم میخواهد از غیر علی

زنده باد عیسی بن مریم که از او دَم را گرفت

کاش روزی بشنوم از قنبرش این جمله را

بیت بیتِ آنچه در وصفش سرودم را گرفت
#حیدر
دیدگاه ها (۲)

#حیدر:از برای نظارهء صحنه..حضرت جبرییل آمده است..بهر تکمیل ک...

اسدالله الغالب#السلام_علی_الحسین(ع)نوا در نوا و بلا در بلا ب...

#أسد_الله _الغالب:یاامیرالمومنین #حیدر.حرف دلزاهد برو،پندت ب...

یا قاسم بن الحسن …آن «ماه» که روشنگر هـر انجمن استمجموعـه ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط