هیچ کس نمی توانست به عمق چشم هایش پی ببرد و من این را ...

هیچ کس نمی توانست به عمق چشم هایش پی ببرد و من این را از همان اول دریافتم.
قدم های بلند برمیداشت، اما جوری تربیت شده بود که رفتارش با دیگران تفاوت داشت. دنیا را جدی تر از آن می دانست که دیگران خیال می کنند.
و من نمی دانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی می توانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟
آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ گاه دچار تردید نشود.
دیدگاه ها (۲)

✍ نمیــدانمتو را به اندازه ی نفـسم دوست دارمیا نفسم را به ان...

🎼 برف 🌨 ❄ ️😊 برف و هوای سرد و زمستان..❄ ️بهانه ی خوبیست برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط