هنوز متحیرم

هنوز متحیرم
چه سخت است تحیر و سرگردانی
روزی سر این کوی فردا سر کوچه ای دیگر
هر هفت روز در هفت کوی سرکردان
نمیدانم عطار چگونه هفت شهر را گشت؟؟
نمی دانم اندر خم یک کوچه بودن بدتر است یا سرگردان هفت کوی؟؟
ما که معلوممان نگشت
این عمر هم عجب می گذرد
لامصب انگار برق است
اصلا فرصتی نمی دهد..
فریاد می زنم صبر کن تا برسم
اما او چنان می رود که حتی صدایم به او نمی رسد
به وضوح در می یابم که فرصت ها چونان ابر هستند.. آن گونه می گذرند که اصلا حواست نیست
سر که بلند می کنی پیر هستی
بار دوم که بلند می کنی به سنگی می خورد
و تمام...
#فرصت
#عمر
#جوانی
دیدگاه ها (۴)

شاید کسی حال مرا پرسیده باشد یا اشک چشمان ترم را دیده باشد ...

غبطه می خورم به حال کسایی که خودشونو پیدا کردن. ارزون نفروخت...

عکس سمت چپ افریقا نیست!! ایران است!! زمانی که با انگلیس و آم...

روباه بار دیگر به زاغ رسید.. زاغ داشت پیتزا می خورد.روباه گف...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط