حسین جانم

حسین جانم ...

عاقبـــت یک روز ، می پیچـد خبر که درگذشت
نوکـــری که کــــل عمــرش در ره دلبـــر گذشت

کاش اینگونـــه همــه یادی کننـــد از نوکـــرت :
مثل یک نوکــــر بیامد مثــل یک نوکــــر گذشت

از همـــان بـدوِ ولادت پشــت ایــــن در بوده ام
از جوانـــی تا به پیریّ ام به پشـــت در گذشت

جمله ی ناکام ، در وصف دل من صادق است
خود شود یک روضه‌ای،گر باز گویم سرگذشت

آرزوی کــــربــلایت کُــشت مــن را عـــاقبـــت
دیر شــد دیگـر برایم ، آب هم از سر گذشت

یاد غمهــــای شما خواب و خوراکـم را گرفت
یاد مُضطر بودنت هر روزِ من مُضطر گذشت

کاش میشد که همین جمله شود توصیف من :
لحظه های آخـرش در روضه ی اصغر گذشت
دیدگاه ها (۴)

من گدایی درت را دوست می دارم حسینسائلان محضرت را دوست می دار...

السلام علیک یا ابا عبداللهاسم ما را هم در بین زوارت ثبت کنیا...

اللهم عجل لولیک الفرج

*بسم رب الحسین(ع)* آقای خوبی ها!!!کربلا را چگونه ساختی که ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط