با چی خالی کنم هر شب یه بغضی قد یه کوه

با چی خالی کنم هر شب ؛ یه بغضی قد ِ یه کوه
شبایی که بغل کردم ؛ یه قاب ِ عکس ِ بی روح

کجایی که ببینی ؛ من چه دردی میکشم بی تو
چه زجری میکشم وقتی میبینم جای ِ خالیتو

تو رفتی ؛ خاطرات ِ تو... رفیق ِ اشک ِ چشمامن
در و دیوار ِ این خونه ؛ غریبی میکنن با من

یه دریا بودی و چشمم ؛ حریف ِ بغض ِ دریا نیستی
تو اونقدر دور رفتی که ازت یک قطره پیدا نیست

کجایی که ببیییییییییییینی
من چقدر دل خسته و تنهاااااااااااااااااااااام

ببینی ؛ زندگی بی تو
داره جون مییییییییده رو دستااااااااااااااام

منو تو ما شده بودیم ؛ عذابم میده من بودن
با داغ دوری از دستان؛ یه عمری تن به تن بودن

دلم میگیره از تقدیر ؛ که دور از هم رهامون کرد
اگه قسمت جدایی بود ؛ واسه چی آشنامون کرد
دیدگاه ها (۱۱)

مگر یک بغض چه میخواهد؟!یک دله گرفته یک خاطره ی شعله ورو یک خ...

قدیم ترها همیشه علاجی برای هر دردی بود؛ مثل روغن چرخ خیاطی ب...

مانده ام چگونه تو را فراموش کنماگر تو را فراموش کنمباید سال‌...

آدم‌هاوقتی می آیندموسیقی شان را هم با خودشان می آورندولی وقت...

بَـرگَـرد بـِـه خونـِـهدوپآرتی VP.2_________________________...

دو پارتی از جونگین : (وقتی که اشتباهی بهش قرص تحریک کننده دا...

تکپارتی از هان: (وقتی بارداری و....) امروز روزی بود که فهمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط