اللهم یا فاتح الابواب
اللهم یا فاتح الابواب...
سلام؛
بامداد یکشنبتون با اقبالی به بلندای آفتاب،
افق نگاهتون برنگ رویا
"چنان دوست میدارم
که گر روزی فراق افتد..."
وای از آن لحظه که کارَت به نگاهی بکشد
کار و بارت به غمِ چشم سیاهی بکشد
قصه ام قصه ی سرباز غریبی شده که
کار عشقَش به درِ خانه ی شاهی بکشد
اینخودش حس غریبیست،نمیدانم چیست؟
این که هر روز مرا جانب راهی بکشد
عشق آن است که رودی سرِ عاشق شدنَش
جای دریا تنِ خود را ته چاهی بکشد
روزهاییست که در آتش خود میسوزم
آدمی خلق شده بار گناهی بکشد
در خودم غرق...، گدایی سرِ کوچه میگفت
وای از آن لحظه که کارَت به نگاهی بکشد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
روز خوبی پیش رو داشته باشین انشاالله
سلام؛
بامداد یکشنبتون با اقبالی به بلندای آفتاب،
افق نگاهتون برنگ رویا
"چنان دوست میدارم
که گر روزی فراق افتد..."
وای از آن لحظه که کارَت به نگاهی بکشد
کار و بارت به غمِ چشم سیاهی بکشد
قصه ام قصه ی سرباز غریبی شده که
کار عشقَش به درِ خانه ی شاهی بکشد
اینخودش حس غریبیست،نمیدانم چیست؟
این که هر روز مرا جانب راهی بکشد
عشق آن است که رودی سرِ عاشق شدنَش
جای دریا تنِ خود را ته چاهی بکشد
روزهاییست که در آتش خود میسوزم
آدمی خلق شده بار گناهی بکشد
در خودم غرق...، گدایی سرِ کوچه میگفت
وای از آن لحظه که کارَت به نگاهی بکشد
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
روز خوبی پیش رو داشته باشین انشاالله
- ۳۹۸
- ۱۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط