میهمان دوستی امامع
میهمان دوستی امام(ع)
راوی: یکی از نزدیکان امام رضا(ع)
مرد گفت: «سفر سختی بود. یک ماه طول کشید».
امام رضا(ع) فرمودند: «خوش آمدی!»
ـ « ببخشید که دیر وقت رسیدم. بیپناه بودن مرا مجبور کرد که در این وقت شب، مزاحم شما شوم».
امام لبخند زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانوادهای میهمان دوست هسیتم».
در این هنگام روغن چراغ گرد سوز فرو نشست و شعلهاش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: «شرمندهام! کاش این قدر شما را به زحمت نمیانداختم».
امام در حالی که با تکه پارچهای، روغن را از دستش پاک میکرد، فرمودند: ما خانوادهای نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم».
راوی: یکی از نزدیکان امام رضا(ع)
مرد گفت: «سفر سختی بود. یک ماه طول کشید».
امام رضا(ع) فرمودند: «خوش آمدی!»
ـ « ببخشید که دیر وقت رسیدم. بیپناه بودن مرا مجبور کرد که در این وقت شب، مزاحم شما شوم».
امام لبخند زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانوادهای میهمان دوست هسیتم».
در این هنگام روغن چراغ گرد سوز فرو نشست و شعلهاش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: «شرمندهام! کاش این قدر شما را به زحمت نمیانداختم».
امام در حالی که با تکه پارچهای، روغن را از دستش پاک میکرد، فرمودند: ما خانوادهای نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم».
- ۹۹۸
- ۰۱ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط