این روزها عجیب سخت میگذره

این روزها عجیب سخت میگذره...

شاید من خیلی بیش از اندازه دل‌نازک شدم که با هر چیزه کوچیکی قلبم میلرزه و نمیتونم جلوی اشک‌هایی که تو چشمم حلقه زده رو بگیرم که مبادا تو خیابون بین آدم‌های بیرحم رو گونه هام بریزه...
شاید نباید اونقدر زود احساساتی بشم که برای بدی‌ها و بیرحمی‌هایی که در حقم میشه بغض راه گلومو ببنده...
شاید باید منم شبیه خودشون بی رحم و سنگدل باشم...
این روزها دلم فقط یه جای خلوت میخواد...
جایی که کسی صدای فریادایی که این همه مدت تو خودم حبسشون کردم رو نشنوه...
برم یه جای بلند؛ خیلی بلند و بشینم زار بزنم... اونقدر گلایه کنم و به حال خودم گریه کنم و صدامو برای این دنیا و آدم‌های بیرحمش بالا ببرم تا خالی شم...

فکر کنم ببینم اگه نباشم هم فرقی میکنه؟
می ارزه بازم برگردم تا دوباره شاید قلبم از حرفاشون، از نگاهاشون، از رفتاراشون تیکه تیکه بشه؟

دیگه دلم برای هیچ چیز و هیچ کدوم تنگ نشه، همون جا بمونم تا با چشای ورم کرده و صورته قرمز پر از اشکم به یه خوابه عمیق برم و دیگه برای همیشه هیچی و حس نکنم...
من همین قدر ازتون خستم!




#خاص
دیدگاه ها (۱)

اگه کسی حالش خوب نبود بش نگید چرا، با مرورش حالشو بدتر میکنی...

🍁پايانى براى قصه ها نيست،نه بره ها گرگ ميشوند،نه گرگها سير،خ...

تلخ ولی واقعیادم هایی که هر روز کنارمون نفس می‌کشن به خاطر پ...

و یه چیز اینجا فقط جای هست که ما باهم دوست میشم و جای سرگرم...

هیونجین جواب استی رو در رابطه با تصویر داده🫠🥟🍓:👤:هیونجینا~ ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط