دارم از تلخیِ این فاصله
دارم از تلخیِ این فاصله
کمبودت را..؛
ریختم اشک ،
که جاری بشوم رودت را ..؛
"سوختم"
تویِ هوا پخش کنم دودت را ..؛
[توی دنیای خدا چیز غم انگیزی نیست.]
[خوابِ بد دیده ای انگار گلم! چیزی نیست]
شهر خالی شده از
بودن تو مخصوصا ..؛
اجتماع همه ی غربت دنیا در من :)
چادر لخت
که چسبیده به تنهایی زن..؛
راه باریک تو را رفتن و
"دلتنگ شدن" ..؛
[یادمان رفت که از بوسه به بستر برسیم!.]
[یادمان رفت به یک آخر بهتر برسیم..!]
کَندم از خنده خودم را و
به غم چسبیدم..؛
به هوایِ شب تو
چند قدم چسبیدم..؛
"تکه تکه شدم و باز به هم چسبیدم"
عکس برگشتگی ات را
به خودم چسبیدم ..؛
[هیچکس فکر نمی کرد تو یارم باشی!]
[مرد خوبی شو و برگرد! کنارم باشی]
خبری نیست
درونِ من ِبیرون از تو ..
مثل سابق شده
" لیلای ِتو مجنون از تو" ..
اشک می ریزم و می ترسم
از این خون
از تو ..
نامه ی آخری ات آمده!
ممنون از تو:) ..
[گفته ای زود نمی آیی و مجبوری که…]
[و دلت تنگ شده راستکی…! جوری که… ]
دارم از هوش / نمی رفتی و در آغوشم ..
خواب می دیدی و آهسته کسی در گوشم ..
شعر می خواندی و می فهمیدم بی هوشم ..؛
دستهای تو و
گرمای تو را می پوشم.
[جیـــغ زد در بغل ساکتِ من پیرهنت...!]
[ پا شدم
باز هم از
خواب تو و
آمدنت ...]
فکر می کرد به تنهایی ِدر این کابوس ..،
بخت برگشته ی من
" در تن یک تازه عروس" ..
[خسته از رفتن] و
از آمدنِ تو مآیوس ...
منتظر بود ببیند که تو…
امّا افسوس!
[توی دنیایِ خدا چیز غم انگیزی نیست..]
[خواب بد دیده ای انگار گلم،چیزی نیست!..]
#لیلا_اکرامی ❤ ️
کمبودت را..؛
ریختم اشک ،
که جاری بشوم رودت را ..؛
"سوختم"
تویِ هوا پخش کنم دودت را ..؛
[توی دنیای خدا چیز غم انگیزی نیست.]
[خوابِ بد دیده ای انگار گلم! چیزی نیست]
شهر خالی شده از
بودن تو مخصوصا ..؛
اجتماع همه ی غربت دنیا در من :)
چادر لخت
که چسبیده به تنهایی زن..؛
راه باریک تو را رفتن و
"دلتنگ شدن" ..؛
[یادمان رفت که از بوسه به بستر برسیم!.]
[یادمان رفت به یک آخر بهتر برسیم..!]
کَندم از خنده خودم را و
به غم چسبیدم..؛
به هوایِ شب تو
چند قدم چسبیدم..؛
"تکه تکه شدم و باز به هم چسبیدم"
عکس برگشتگی ات را
به خودم چسبیدم ..؛
[هیچکس فکر نمی کرد تو یارم باشی!]
[مرد خوبی شو و برگرد! کنارم باشی]
خبری نیست
درونِ من ِبیرون از تو ..
مثل سابق شده
" لیلای ِتو مجنون از تو" ..
اشک می ریزم و می ترسم
از این خون
از تو ..
نامه ی آخری ات آمده!
ممنون از تو:) ..
[گفته ای زود نمی آیی و مجبوری که…]
[و دلت تنگ شده راستکی…! جوری که… ]
دارم از هوش / نمی رفتی و در آغوشم ..
خواب می دیدی و آهسته کسی در گوشم ..
شعر می خواندی و می فهمیدم بی هوشم ..؛
دستهای تو و
گرمای تو را می پوشم.
[جیـــغ زد در بغل ساکتِ من پیرهنت...!]
[ پا شدم
باز هم از
خواب تو و
آمدنت ...]
فکر می کرد به تنهایی ِدر این کابوس ..،
بخت برگشته ی من
" در تن یک تازه عروس" ..
[خسته از رفتن] و
از آمدنِ تو مآیوس ...
منتظر بود ببیند که تو…
امّا افسوس!
[توی دنیایِ خدا چیز غم انگیزی نیست..]
[خواب بد دیده ای انگار گلم،چیزی نیست!..]
#لیلا_اکرامی ❤ ️
۲.۵k
۱۹ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.