گفتم حسین صفحهی دل پرستاره شد

گفتم "حسین"، صفحه‌ی دل، پرستاره شد
راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد

گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟
فوراً به گاهواره‌ی اصغر، اشاره شد

باب‌الحوائج است و زود گره باز می‌کند
با اذنِ او، امورِ دو دنیا، اداره شد

هرچند کودک است، ولی بهرِ دردها
با دست کوچکش بنِگر، راهِ چاره شد
...
می‌سوخت در غمش همه‌ی هفت آسمان،
تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد

تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه...
قلبِ پدر برای پسر، پاره پاره شد

بر ماتمش زمین و زمان، نوحه می‌کنند
دستِ حسین، مقتلِ این شیرخواره شد

عادل حسین قربان
دیدگاه ها (۱)

شمر و حرمله های زمانه را بشناس

چهارپایه خوانی سید حمیدرضا برقعیگرد و خاکی شدو از خیمه دو تا...

از حرم تا قتلگه قاسم رود سوی حسن

به وقت روضه قاسم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط