اکبر عبدی میگفت

اکبر عبدی میگفت :

یک روز سر سریال با "حسین پناهی" بودیم ، هوا هم خیلی سرد بود ، از ماشین پیاده شد ... بدون کاپشن !

گفتم : حسین !
این جوری اومدی از خونه بیرون ؟
نگفتی سرما می‌خوری ؟!
کاپشن خوشگلت کو ؟
گفت : کاپشن قشنگی بود ، نه ؟
گفتم : آره !
گفت : من هم خیلی دوستش داشتم !!!
ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت ...!!!
ولی من فقط دوستش داشتم ...!!!

#روحش-شاد ...
دیدگاه ها (۵)

***

***

#ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﻤﻦ ﻧﮕﻔﺖ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﺩﻭﻗﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ.....ﺩﺳﺘﺶ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻨ...

#خدایاما برای داشتن #دستهای تو ، ریسمان نبسته ایم ، #دل بسته...

رمان اوشی نوکوقسمت دوم🔮گفتم چطوره بد مدرسه برم دنبالشون🙂حوصل...

قهوه تلخپارت ۲۵چند دقیقه ای در سکوت گذشت که کشتی ایستاد. به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط