داستان پارت 5
هادی بارها دعواش کرد ولی زنش میگفت بهم تهمت نزن و هادی از اینکه این اش رو خودش پخته بود مجبور بود مدارا کنه.واین داستان معشوقه بازی زن هادی نزدیک به دوازده نیم سال گذشت هادی بارها میخواست بکشه ولی بخاطر بچه هاش چون کوچیک بودن نکرد
اما زنش با یک عده حرومزاده بدترین بلاهارو سر آدمی آورد که بخاطر ناموس یکی دیگه دست به کارهایی زد که هرگز تا امروز کسی از اون خبر نداشت یکی از اون زنها مادر شریک هادی بود و اون یکی یه زن ایرانی همسایه شون بود.و.هادی مثل یک مرده ای شدبعد از جداشدن که دیگه توان رو ازش گرفت..اون آدم کجا شد که سینه شو سپر میکرد،😔😔😔😔😔
داستان کاملا واقعی بود وتمام
اما زنش با یک عده حرومزاده بدترین بلاهارو سر آدمی آورد که بخاطر ناموس یکی دیگه دست به کارهایی زد که هرگز تا امروز کسی از اون خبر نداشت یکی از اون زنها مادر شریک هادی بود و اون یکی یه زن ایرانی همسایه شون بود.و.هادی مثل یک مرده ای شدبعد از جداشدن که دیگه توان رو ازش گرفت..اون آدم کجا شد که سینه شو سپر میکرد،😔😔😔😔😔
داستان کاملا واقعی بود وتمام
- ۴.۴k
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط