عاقبت از نفس افتاده ترین مرد شدی

عاقبت از نفس افتاده ترین مرد شدی
وارث واقعی قافیه ی درد شدی

به بهاران نرسیدی همه ی عمر ولی
پیش از انی که به پاییز رسی زرد شدی

پیش خورشید دروغین گروهی گمراه
تا که اثبات صداقت بکنی گرد شدی

مثل فرمانده که پشت سرخود خالی دید
چاره ای نیست وتسلیم عقبگرد شدی

اتشی بودی ودر کوره ی یاران ،یک عمر
زیر خاکستر نامردیشان سرد شدی

مهر دیوانگی اخر به دلت خورده وچون
مهره ای سوخته از بازیشان طرد شدی
دیدگاه ها (۱)

❤️میگویند : مرغیست به نام « آمـیــن » !مرغی آسمانی ؛در بلندت...

ثروتم دوستانی هستند که؛بایادشانلبخندی از محبت بر دلم می نشین...

دوستم داشته باش حتی اگر کوتاه به اندازه یک پلک برهم زدن که د...

مهربان که باشی❣ صبحت زیباستآسمانت رنگ دیگری دارد روزت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط