مولانا میگوید روزی از کنار مسجدی رد میشدم و دیدم عده ای

مولانا میگوید : روزی از کنار مسجدی رد میشدم و دیدم عده ای دست به دعا برداشته اند و میگویند : خدایا کافران را بکش،

رفتم تا به کلیسایی رسیدم و دیدم در آنجا هم عده ای دست به آسمان برداشته اند و میگویند : خدایا کافران را بکش.

رفتم تا به در میخانه ای رسیدم
و دیدم در آنجا جام ها را به هم میزنند
و میگویند بزن بسلامتی نوشا نوش ...

سپس فرمود : من آنموقع بود که دیدم مستی بهترین دین است که جز سلامتی دیگران آرزویی ندارند .

پرستش به مستیست در کیش مهر
برون اند زین حلقه هوشیارها
دیدگاه ها (۰)

مولانا میگوید : روزی از کنار مسجدی رد میشدم و دیدم عده ای دس...

حقیقتنه به رنگ است ُ نه بونه به های است ُ نه هونه به این است...

میدونی مرد کیه؟؟؟ اگر دست کسی روگرفتی و پس نزدی مردیاگر درد ...

قلب یخیپارت ۷از زبان جونگ کوک:نمیخواستم دوباره بکارت یکی دیگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط