دلم یک در می خواهد که بازش کنم

دلم یک در می خواهد که بازش کنم

و پشتش تو باشی

با دسته ای از رزهای سرخ که هنوز غنچه اند ..

که در آغوش بودنشان حسادتم را شعله ور می کند

و تو آنقدر بمانی تا باز شوند

دلم دو فنجان چای می خواهدکه زیر نگاه تو بریزمشان

که بهانه ی با هم نشستنمان شوند

و ما سردترین چای جهان را بنوشیم

دلم چمدانی می خواهد که بازش کنی

و پر از یادبودهای من باشد

دلم یک دفتر ، شعر می خواهد

به خط تو برای من

که بگویی سرودمت

به هر زمان

به هر زبان

به هر بیان

و من در بیت بیتش گم شوم

آنگاه خیره در چشمانم بگویی

دیگر از دستت نخواهم داد

دلم یک تو می خواهد

مشتاق ماندن ….

و یک من

که بگویی مال توست...
دیدگاه ها (۲)

میگن تو بهشت هر دانشجویی بخواد ورزش کنه بجای کیسه بوکس یه اس...

بـــاز هم در وسط درس دلم یـــاد تو کردجزوه ام پرشد از اسم تو...

کاش همین جور که توی ماه رمضان مامور میزارن که کسی چیزی نخوره...

بسکه خوردم غمِ تو روزه ی من باطل شدنرخِ کفاره ی این خوردنِ ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط