ما هم از عشق بسی خاطره داریم هنوز
ما هم از عشق بسی خاطره داریم هنوز
بر سر خاطره ها ابر بهاریم هنوز
مثل شیرینی خوابیست به هنگام سحر
ما به شیرینی این تلخ دچاریم هنوز
آری آغاز،گره خوردن چشم است به چشم
ما هم آشفته ی چشمان خماریم هنوز
باغ سرسبز نشان داد به ما عشق ولی
روزو شب همنفس بوته ی خاریم هنوز
گله از عشق نداریم،چو آن ساعت شن
ثانیه ثانیه در خویش بباریم هنوز
فصل شادابی ما را تب پاییز ربود
برگ زردیم که بر دوش غباریم هنوز
قلبمان برکه ی آبی ست پراز حسرت ماه
شب به شب در طلبش لحظه شماریم هنوز
زخم ها راوی دردند، گواهند که ما
مرد و مردانه سر قول و قراریم هنوز
بر سر خاطره ها ابر بهاریم هنوز
مثل شیرینی خوابیست به هنگام سحر
ما به شیرینی این تلخ دچاریم هنوز
آری آغاز،گره خوردن چشم است به چشم
ما هم آشفته ی چشمان خماریم هنوز
باغ سرسبز نشان داد به ما عشق ولی
روزو شب همنفس بوته ی خاریم هنوز
گله از عشق نداریم،چو آن ساعت شن
ثانیه ثانیه در خویش بباریم هنوز
فصل شادابی ما را تب پاییز ربود
برگ زردیم که بر دوش غباریم هنوز
قلبمان برکه ی آبی ست پراز حسرت ماه
شب به شب در طلبش لحظه شماریم هنوز
زخم ها راوی دردند، گواهند که ما
مرد و مردانه سر قول و قراریم هنوز
۱.۴k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.