بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست

بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست

زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست

چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است

زخم گلوی تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست

این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی ؟ این پا که پا نیست

اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست

نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست

این تخته ی در که شده تابوت حالا
بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست

اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست
دیدگاه ها (۲)

سکوت کرده‌ام و خیره بر «حریم» تواَمکه بشنود دلتان التماسِ با...

نوڪر ارباب،ز ارباب بہ دور اسٺدرماڹ دل غمزده ے او حضور اسٺ.ذڪ...

قبل از تحویلِ سال؛کاغذقلمو بنویسیم... از سرِ خط؛ نام تک تک ...

من به آغوش تو محتاج‌تر از نان شبم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط