به سینه می زندم سر دلی که کرده هوایت

به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت
دلــی کــــه کرده هـوای کرشمه‌های صدایت

نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز
کـــه آورد دلــــــم ای دوست! تاب وسوسه‌هایت

تو را ز جرگــــه‌ی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیده‌ام و دل نهاده‌ام به صفایت

تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمی‌کنــــم اگـــر ای دوست، سهل و زود ، رهایت

گره بـــــه کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دست‌های عقده‌گشایت؟

به کبر شعر مَبینم کــه تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت

"دلم گرفته برایت" زبان ساده‌ی عشق است
سلیس و ساده بگویم: #دلــــــم_گرفته_برایت !


#حسین_منزوی

پ.ن: امشب شب تولد منزویِ غزل است. این غزل را دوست دارم... یادش گرامی

#یاعشق
دیدگاه ها (۱۳)

ماهدر آغوش شببه خواب می رود ومن هنوز بیدارممگر می شودبی تو ب...

ﺭﻓﺖ ﺣﺎﺟﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺍﻑ ﺣﺮﻡ ﻭ ...ﺑﺎﺯﺁﻣﺪ!ﻣﺎ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ...ﻫ...

دولت عربستان اعلام کرد یک میلیاردتومان غرامت به خانواده هر ک...

میگن روز قیامت تمام اعضای بدن به سخن در میان و شهادت میدن! م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط