پارت پنج

جند ماه بعد
من از کوک حال ته رو میپرسیدم الان حالش بهتر بود پس منم به زندگیم ادامه دادم(ده ماه بعد)
ام یه مهمونی تو عمارت کیپاپ عمارت ایدل ها گرفته بودن منم ایدل نبودم ولی اگه اسم ته رو میگفتم اجازه میدادن به شب کریسمس هم نزدیک بود امسال اموزشگاهم تموم میشه قراره برم بوسا میدونستم ته هم اونجاست پس زیادی تیپ نزدم (عکس لباسو میزارم)
رسیدیم اونجا به همه سلام کردم بی تی اس هم اونجا بود ولی نمیتونستم برم پیششون که
ادامه دارد
دیدگاه ها (۰)

پارت پنج

سناریو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط