هر بهمن پیرتر میشوم

هر بهمن پیرتر میشوم...
وقتی میشنوم
هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید
یادم می آید...
میان دود و گاز اشک آور و گلوله
ناگهان بزرگ شدم
و باران دروغ بارید
و من چتر نداشتم
و ناچار باور کردم
آزادی را !
آزادی ،
که درخورجینش نان بود و آرامش یک سقف
برابری بود و صلح...
من هنوز زیر باران دروغ ایستاده ام
و هر بهمن پیرتر میشوم .....
دیدگاه ها (۲)

دلم برای آدم های تنها می سوزد ...آن دسته آدم هایی که برای خو...

رویای شما تاریخ انقضا ندارد؛نفسی عمیق بکش و دوباره تلاش کن.س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط