بابا جون دو ماهه که رفتی سوریه ولی دو بار بیشتر زنگ نزدی
بابا جون دو ماهه که رفتی سوریه ولی دو بار بیشتر زنگ نزدی خونه تازه یک بارش من مدرسه بودم.
.
بابا جون ۳ روز مونده به عید نوروز ولی تو هنوز نیومدی. آخه پارسال هم عید نوروز سوریه بودی. .
تو دو ساله که بهم عیدی ندادی. دلم خیلی تنگ شده وقتی توی خونه نیستی خونه انگار کسی توش نیست. .
بابا جون چند بار خواب دیدم که شهید شدی. می دونم شهید شدنو دوست داری ولی اگه نباشی من دلم برات تنگ می شه. چند بار که خواب دیدم توی خواب جیغ زدم. .
الان همه می رن خرید عید ولی تو با من نیستی.میشه عید بیای خونه؟ .
اون موقع که زنگ زدی گفتم کی میای . گفتی که هر وقت همه تونستن راحت بخوابن میام.
.
من خیلی ناراحتم برات. ای کاش تو هم بودی کنارم الان.
.
پی نوشت : دل نوشته دختر کوچولوی یک عزیزِ #مدافع_حرم که برای ششمین بار است که به #شام رفته است . .
عکس نوشت : پاهای استوار بابایش . .
@shemshadi.hassan برگرفته از پیج استاد شمشادی
.
بابا جون ۳ روز مونده به عید نوروز ولی تو هنوز نیومدی. آخه پارسال هم عید نوروز سوریه بودی. .
تو دو ساله که بهم عیدی ندادی. دلم خیلی تنگ شده وقتی توی خونه نیستی خونه انگار کسی توش نیست. .
بابا جون چند بار خواب دیدم که شهید شدی. می دونم شهید شدنو دوست داری ولی اگه نباشی من دلم برات تنگ می شه. چند بار که خواب دیدم توی خواب جیغ زدم. .
الان همه می رن خرید عید ولی تو با من نیستی.میشه عید بیای خونه؟ .
اون موقع که زنگ زدی گفتم کی میای . گفتی که هر وقت همه تونستن راحت بخوابن میام.
.
من خیلی ناراحتم برات. ای کاش تو هم بودی کنارم الان.
.
پی نوشت : دل نوشته دختر کوچولوی یک عزیزِ #مدافع_حرم که برای ششمین بار است که به #شام رفته است . .
عکس نوشت : پاهای استوار بابایش . .
@shemshadi.hassan برگرفته از پیج استاد شمشادی
۴.۸k
۲۶ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.