من از خورشید و ماه و آسمان بی عشق میترسم
من از خورشید و ماه و آسمان ,بی عشق میترسم
من از عمر دراز و بی کران, بی عشق میترسم
مثال کوه مغروری که پایش در زمین گیر است
من از جورِ گذر گاهِ زمان, بی عشق میترسم
صدایِ رود و سیلابم که خاموشی نمیگیرم
که از بُهتِ سکوت در دهان, بی عشق میترسم
خدا خوب است میدانم,همیشه مهربان است او
من از دستور و زُهدِ پیروان, بی عشق میترسم
طبیعت مادر انسان, کمی رنجور و بیمار است
من از فریاد و خشم مادران ,بی عشق میترسم
تمام عمر کوشیدم که شعرم در خورت باشد
من از خورشید و ابر و آسمان ,بی عشق میترسم...
من از عمر دراز و بی کران, بی عشق میترسم
مثال کوه مغروری که پایش در زمین گیر است
من از جورِ گذر گاهِ زمان, بی عشق میترسم
صدایِ رود و سیلابم که خاموشی نمیگیرم
که از بُهتِ سکوت در دهان, بی عشق میترسم
خدا خوب است میدانم,همیشه مهربان است او
من از دستور و زُهدِ پیروان, بی عشق میترسم
طبیعت مادر انسان, کمی رنجور و بیمار است
من از فریاد و خشم مادران ,بی عشق میترسم
تمام عمر کوشیدم که شعرم در خورت باشد
من از خورشید و ابر و آسمان ,بی عشق میترسم...
- ۷۱۲
- ۰۳ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط