بغل نمی کنیم و خوبیم، بغل نمی شویم و زنده مانده ایم،
بغل نمی کنیم و خوبیم، بغل نمی شویم و زنده مانده ایم،
زنده مانده ایم بدون بوسه، بدون آغوش، بدون عشق...
زنده مانده ایم پشت میله های سرد یک حصار نامرئی، حصاری به منزله ی یک طاعون، طاعونی که مانند یک پیچک زرد، گلوی دنیا را فشرده و دست بر نمی دارد.
کمتر می خندیم، کمتر ذوق می کنیم، کمتر خیال می بافیم و بیشتر منطقی شده ایم.
پنهان شده ایم و فاصله می گیریم از جهان، از آدم ها، از دوست داشتن و از دوست داشته شدن، ولی خوبیم...
زنده مانده ایم بدون بوسه، بدون آغوش، بدون عشق...
زنده مانده ایم پشت میله های سرد یک حصار نامرئی، حصاری به منزله ی یک طاعون، طاعونی که مانند یک پیچک زرد، گلوی دنیا را فشرده و دست بر نمی دارد.
کمتر می خندیم، کمتر ذوق می کنیم، کمتر خیال می بافیم و بیشتر منطقی شده ایم.
پنهان شده ایم و فاصله می گیریم از جهان، از آدم ها، از دوست داشتن و از دوست داشته شدن، ولی خوبیم...
۴.۷k
۲۲ آبان ۱۳۹۹