کجا آن می کزو سازند دوایِ درد غافل را ؟
کجا آن می کزو سازند دوایِ درد غافل را ؟
کجا ساقی که دارد او کلیدِ دَربِ مُشکل را ؟
کجا جامی که بنشاند ، حَریق هِجر و مُشتاقی ؟
کجا آن رهنمایِ ما ؟که گمُ کردیم منزل را !
نَفیر ِما در این سینه شده زندانی ومَحبوس
کجا آن نی که بگشاید نوایِ ناله یِ دل را ؟
کجا حافظ همان یاری که می گفتی به شعر خود
"اگر یابی تو آن یارت ، دَع الدُنیا وَ أهمِل" را ؟
ِبگشتیم ما در این دنیا ، نَجُستیم کام ِ خود را ما
خدا ! این قایقِ خسته ، بیابد راهِ ساحل را ؟
کجا ساقی که دارد او کلیدِ دَربِ مُشکل را ؟
کجا جامی که بنشاند ، حَریق هِجر و مُشتاقی ؟
کجا آن رهنمایِ ما ؟که گمُ کردیم منزل را !
نَفیر ِما در این سینه شده زندانی ومَحبوس
کجا آن نی که بگشاید نوایِ ناله یِ دل را ؟
کجا حافظ همان یاری که می گفتی به شعر خود
"اگر یابی تو آن یارت ، دَع الدُنیا وَ أهمِل" را ؟
ِبگشتیم ما در این دنیا ، نَجُستیم کام ِ خود را ما
خدا ! این قایقِ خسته ، بیابد راهِ ساحل را ؟
۸۳
۰۷ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.