کجا آن می کزو سازند دوای درد غافل را

کجا آن می کزو سازند دوایِ درد غافل را ؟
کجا ساقی که دارد او کلیدِ دَربِ مُشکل را ؟

کجا جامی که بنشاند ، حَریق هِجر و مُشتاقی ؟
کجا آن رهنمایِ ما ؟که گمُ کردیم منزل را !

نَفیر ِما در این سینه شده زندانی ومَحبوس
کجا آن نی که بگشاید نوایِ ناله یِ دل را ؟

کجا حافظ همان یاری که می گفتی به شعر خود
"اگر یابی تو آن یارت ، دَع الدُنیا وَ أهمِل" را ؟

ِبگشتیم ما در این دنیا ، نَجُستیم کام ِ خود را ما
خدا ! این قایقِ خسته ، بیابد راهِ ساحل را ؟
دیدگاه ها (۱)

این روزها آدم‌ها محتاج یک روی خوش‌اند.یک خدا قوتیک لبخند که ...

لآ أکتب إلیٰ أحد ، أکتُب للفضآء الذی ضآعَت فیه یوماً طآئرتی ...

و اندوه رو در روی من نشستاندکی در من خیره شدگریه را آغاز کرد...

حزنی لا تکفیه أغنیة ، لا یسعهُ قلبُ صدیق ، حزنی لا یکتب ولا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط