من یک بار

من یک بار
مرگ را تجربه کرده ام ...
یک نفر شبیه تو
دست یک نفر که شبیه من نبود را
گرفته بود ...
باران هم می آمد !

علیرضا هدایت *
دیدگاه ها (۱)

آه که عشق چه کوتاه است و فراموشی چه بلند ...پابلو نرودا*

مثل گنجشک ها دوست دارمتمثل گنجشک هایی که می دانند پای کدام پ...

دگر آن شب است امشب که ز پی سحر ندارد من و باز آن دعا ها که ی...

می خواستم بهسرباز ها بگویم نامه های معشوقه هایشان را اگربلند...

بعضی روزهاآدم دلش یک معجزه می خواهد،معجزه‌ای...

تو باران را دیده ای؟نیستباران رفته از این شهرببینگَردِ دلتنگ...

کی این حسو تو مدرسه تجربه کرده؟ فقط خودم🥺

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط