httpswisgooncompin

https://wisgoon.com/pin/38136081/

دستاشو میگرفت،
موهاشو نوازش میکرد و
یه وقتا حتی بوسش میکرد!
بغلش میکرد و باهاش میخندید!
و من در حالی که دو قدمیِ اون
نشسته بودم فقط حسرت میخوردم!
فقط نگاه میکردم به کسی که
سهم من نشد هیچوقتِ هیچوقت!
مثل اونجا که حمید هیراد میگفت:
من برادر شده بودم و برادر باید
وقت دیدار رعایت بکند فاصله را...
.
#فرهود_عبدی_راد
#حمید_هیراد
.
چهارشنبه
دهمین روز از ۱۴۰۱
ساعت ۱۶:۵۰
به وقتِ حسرت از دیدار

به اشتراک گذاشته شده توسط ویسگون
https://wisgoon.com
دیدگاه ها (۰)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط