آجرک الله یا بقیة الله
آجرک الله یا بقیة الله
√ اهل کساء در شام شهادت آقا رسول الله (صلی الله علیه و آله).
☜ امام کاظم (علیه السلام) فرمودند؛
◆ خَرَجَ عَلِیٌّ وَ مَعَهُ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِمُ السَّلَام وَ أَقَامُوا بِالْبَابِ وَ النَّاسُ خَلْفَ الْبَابِ وَ نِسَاءُ اَلنَّبِیِّ یَنْظُرْنَ إِلَی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَام وَ مَعَهُ ابْنَاهُ فَقَالَتْ عَائِشَةُ لِأَمْرِ مَا أَخْرَجَکَ مِنْهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ خَلاَ بِابْنَتِهِ دُونَکَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَام قَدْ عَرَفْتُ الَّذِی خَلاَ بِهَا وَ أَرَادَهَا لَهُ وَ هُوَ بَعْضُ مَا کُنْتِ فِیهِ وَ أَبُوکِ وَ صَاحِبَاهُ مِمَّا قَدْ سَمَّاهُ فَوَجَمَتْ أَنْ تَرُدَّ عَلَیْهِ کَلِمَةً.
شرح روایت؛
◆ در شبی که صبح آن، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شهادت رسیدند، ایشان حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم صلوات الله) را احضار فرموده و درب خانه را به روی بقیه افراد بستند و مدت طولانی از شب را، با اهل کساء مشغول گفتگو بودند.
◆ با گذشت مدت طولانی از شب، حضرت علی و حسنین (علیهم السلام) از منزل خارج شده و بر آستانهٔ درب ایستادند. درحالیکه مردم اطراف منزل تجمّع کرده بودند و زنان پیامبر به حضرت علی و فرزندان ایشان (سلام الله علیهم) خیره شده بودند.
🔹 در این حین عائشه (به طعنه) به مولا علی (علیه السلام) گفت؛ پس چه شد که رسول الله (صلی الله علیه و آله) در این اوقات حساس آخر عمرش، تو را بیرون کرد و با دخترش خلوت کرد؟
🔹 حضرت علی (علیه السلام) به آن ملعونه فرمود؛ همانا خوب میدانی که چرا حضرت با او خلوت نموده و به او چه مسائلی را بازگو میفرماید. این گفتگو مرورِ بخشی از کارهای پدرت و دو رفیقش بود که قطعاً مباشرتاً ایشان را مسموم کردند.
◆ عایشه بعد از شنیدن این توبیخ تلخ و تند و رسواسازی او و همدستانش در جمع مردم، زبانش بند آمد و لکنت گرفت. به حدی که حتی از بیان یک کلمه پاسخ عاجز گشت.
√ منابع روایت؛
کحل البصر، ص ۲۹۰.
طرف من الانباء، ص ۱۹۰.
بحار الانوار، ج ۲۲، ص ٤٩٠.
منهاج البراعة، ج ۱۲، ص ۲٤٤.
موسوعة الکلمة، ج ۱۵، ص ۱۷۰.
الموسوعة الکبری، ج ۲٤، ص ۲۹
💥 اَللّهُمَّ الــْعَنِ الجّــِبْت وَالطــَّاغوُت💥
#شیعه#شهادت#شهادت_رسول_اکرم_یارسول_الله
√ اهل کساء در شام شهادت آقا رسول الله (صلی الله علیه و آله).
☜ امام کاظم (علیه السلام) فرمودند؛
◆ خَرَجَ عَلِیٌّ وَ مَعَهُ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِمُ السَّلَام وَ أَقَامُوا بِالْبَابِ وَ النَّاسُ خَلْفَ الْبَابِ وَ نِسَاءُ اَلنَّبِیِّ یَنْظُرْنَ إِلَی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَام وَ مَعَهُ ابْنَاهُ فَقَالَتْ عَائِشَةُ لِأَمْرِ مَا أَخْرَجَکَ مِنْهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ خَلاَ بِابْنَتِهِ دُونَکَ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَام قَدْ عَرَفْتُ الَّذِی خَلاَ بِهَا وَ أَرَادَهَا لَهُ وَ هُوَ بَعْضُ مَا کُنْتِ فِیهِ وَ أَبُوکِ وَ صَاحِبَاهُ مِمَّا قَدْ سَمَّاهُ فَوَجَمَتْ أَنْ تَرُدَّ عَلَیْهِ کَلِمَةً.
شرح روایت؛
◆ در شبی که صبح آن، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شهادت رسیدند، ایشان حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم صلوات الله) را احضار فرموده و درب خانه را به روی بقیه افراد بستند و مدت طولانی از شب را، با اهل کساء مشغول گفتگو بودند.
◆ با گذشت مدت طولانی از شب، حضرت علی و حسنین (علیهم السلام) از منزل خارج شده و بر آستانهٔ درب ایستادند. درحالیکه مردم اطراف منزل تجمّع کرده بودند و زنان پیامبر به حضرت علی و فرزندان ایشان (سلام الله علیهم) خیره شده بودند.
🔹 در این حین عائشه (به طعنه) به مولا علی (علیه السلام) گفت؛ پس چه شد که رسول الله (صلی الله علیه و آله) در این اوقات حساس آخر عمرش، تو را بیرون کرد و با دخترش خلوت کرد؟
🔹 حضرت علی (علیه السلام) به آن ملعونه فرمود؛ همانا خوب میدانی که چرا حضرت با او خلوت نموده و به او چه مسائلی را بازگو میفرماید. این گفتگو مرورِ بخشی از کارهای پدرت و دو رفیقش بود که قطعاً مباشرتاً ایشان را مسموم کردند.
◆ عایشه بعد از شنیدن این توبیخ تلخ و تند و رسواسازی او و همدستانش در جمع مردم، زبانش بند آمد و لکنت گرفت. به حدی که حتی از بیان یک کلمه پاسخ عاجز گشت.
√ منابع روایت؛
کحل البصر، ص ۲۹۰.
طرف من الانباء، ص ۱۹۰.
بحار الانوار، ج ۲۲، ص ٤٩٠.
منهاج البراعة، ج ۱۲، ص ۲٤٤.
موسوعة الکلمة، ج ۱۵، ص ۱۷۰.
الموسوعة الکبری، ج ۲٤، ص ۲۹
💥 اَللّهُمَّ الــْعَنِ الجّــِبْت وَالطــَّاغوُت💥
#شیعه#شهادت#شهادت_رسول_اکرم_یارسول_الله
۱.۲k
۰۷ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.