پیرمردی تو حرم به جوانی گفت سواد ندارم برام زیارتنامه بخو

پیرمردی تو حرم به جوانی گفت سواد ندارم برام زیارتنامه بخوان... جوان شروع کرد به خوانـدن زیارتنامه السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ .... سـلام داد به معصومیـن تا امام عسکری(ع). جوان پرسیـد: امام زمانـت را میشناسی؟

پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟

جوان گفت: پــس سلام کن.

پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت :

السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری

جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و گفت: «و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»

مبادا امـام زمـان کنارمان باشد و او را نشناسیم.. آقا سلام،
باز منم، خاک پایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!
در این کلاس سرد، حضور تو واجب است.
این بار چندم است که استاد غایب است؟
نرگس شکفته است، تو را داد می زند
آقا بیا که فاصله فریاد می زند
این روزها نمی شود اندوهگین نبود
دلواپس نهایت تلخ زمین نبود
تب کرده مادرم ز غمت مدتی مدید
هذیان مادرم شده "آقا خوش آمدید"
آقا دلم عجیب تو را درد می کشد
دستم مدام واژه "برگرد" می کشد
امضاء: دو چشم خیس و دلی در هوایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان ❇ اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج
دیدگاه ها (۱)

اصلا این ماه عجب حال و هوایی داردرمضان در دلِ خود کرب و بلای...

دنیا همه دیوانه و شیدای حسین(ع) است.مهر همگان خاک کف پای حسی...

حســــــین جان بین بازار غلامان نظر انداخته ایجنس مرغوب نبود...

اللهـــــم ارزقـــــنـا کربـــــلانوکر نرود به کربلا پس چه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط