کاش پایت را به زندگیم باز نمیکردم

کاش پایت را به زندگیم باز نمیکردم ،
بعد از تو
این جا همه چیز عطرِ نبودنت را گرفته
حتی بالش ها هم هرشب گریه میکنند مجبورم
صبح ها در آفتاب بگذارمشان تا خشک شوند ...
دیدگاه ها (۱)

من سرم درد می کندبرای دعواهایی کهبا هم نکردیملعنتی!چقدر مهرب...

وای از آن روز؛تو عاشق شوی و من معشوقپدری از تو در آرمکه خدا ...

من اینجادرست وسط پاییز ایستاده امو دارمبرگ به برگدوباره عاشق...

وقتی دستهایم را میگیریوبه سینه میفشاریدل دل زدنهای مراگنجشگ ...

میدانی جاناتو دلیل چشم باز کردن هر صبح منیآرامش این قلب تپند...

دایی جونم…

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط