زنی سمت پلیس رفت و گفت

زنی سمت پلیس رفت و گفت:
"سرکار، آن مرد که در آن گوشه ایستاده، مرا آزار می دهد."
پلیس گفت:
"ولی خانم من مدتی است که او را زیر نظر دارم، او حتی به شما نگاه هم نکرده است."
زن گفت :
" آیا این آزار دهنده نیست؟ "

کتاب زن
اثر اشو
دیدگاه ها (۴)

یک زنمگرچقدر قدرت دارددر بزند،و کَسیدر رابرایش باز نکند ...؟...

من ؟ من عاشق خودش بودم و کل خانواده‌اش . لعنتی‌های دوست‌داشت...

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری ... نامه ای دارم منکه بدستش ب...

یه زننمیتونه دوستت داشته باشه ؛بعد دوستت نداشته باشه ؛بعد دو...

صحنه پارت دهم

yek tarafe part : 9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط