اخبار غیبی پیامبر صلی الله علیه و آله
اخبار غیبی پیامبر صلی الله علیه و آله
پیغمبر (ص) در بقیع تشریف داشتند و امیر المؤمنین (ع) بخدمت وی رسید و سلام کرد،
پیغمبر فرمود: بنشین!
سپس او را در سمت راست خود نشانید.
آنگاه جعفر بن ابی طالب آمد و سراغ پیغمبر را گرفت.
گفتند در بقیع تشریف دارد او هم آمد و به پیغمبر سلام کرد و حضرت او را در جانب چپ خود جای داد
از آن پس عباس (عموی پیغمبر) سراغ پیغمبر گرفت و در بقیع خدمت حضرت رسید و سلام کرد و حضرت هم او را در پیش روی خود نشانیدند.
سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: یا علی! تو را مژده ندهم؟ خبری بتو ندهم؟
عرض کرد: بفرما یا رسول اللَّه!
فرمود: همین حالا جبرئیل نزد من بود و به من اطلاع داد آن قائم ما که در آخر الزمان قیام می کند و زمین را پر از عدل می گرداند چنان که پر از ظلم و ستم باشد، از نسل تو و فرزندت حسین است.
علی علیه السّلام عرض کرد: یا رسول اللَّه هر خبر خوشی که به ما می رسد فقط به وسیله حضرتت می رسد.
آنگاه پیغمبر متوجه جعفر بن ابی طالب شده فرمود: مژده ای بتو ندهم؟
عرض کرد: بفرما!
فرمود: جبرئیل اندکی پیش نزد من بود و به من اطلاع داد آن کس که پرچم فتح بدست قائم می دهد از نسل تو است. آیا او را می شناسی؟
گفت: نه.
فرمود: روی او مانند اشرفی سرخ، دندانهایش شمرده و شمشیرش آتشبار است با ذلت به کوه رود و با عزت از آنجا بیرون آید و در کنف حمایت جبرئیل و میکائیل باشد.
بعد از آن نظری به عمویش عباس افکند و فرمود: ای عم! آیا آنچه جبرئیل به من خبر داده بتو اطلاع ندهم؟
عرضکرد: یا رسول اللَّه بفرمائید.
فرمود: جبرئیل به من گفت: وای از آنچه اولاد تو از فرزندان عباس می بینند!
عباس گفت یا رسول اللَّه بهتر نیست که برای جلوگیری این امر دیگر با زنان هم بستر نشوم؟
فرمود: آنچه باید بشود شده است(این مطلب درغیبت نعمانی از حضرت صادق نیز روایت شده است)
منبع: مهدی موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)،مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی - دوانی، علی، تهران:1378 ،صص288-289.
پیغمبر (ص) در بقیع تشریف داشتند و امیر المؤمنین (ع) بخدمت وی رسید و سلام کرد،
پیغمبر فرمود: بنشین!
سپس او را در سمت راست خود نشانید.
آنگاه جعفر بن ابی طالب آمد و سراغ پیغمبر را گرفت.
گفتند در بقیع تشریف دارد او هم آمد و به پیغمبر سلام کرد و حضرت او را در جانب چپ خود جای داد
از آن پس عباس (عموی پیغمبر) سراغ پیغمبر گرفت و در بقیع خدمت حضرت رسید و سلام کرد و حضرت هم او را در پیش روی خود نشانیدند.
سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: یا علی! تو را مژده ندهم؟ خبری بتو ندهم؟
عرض کرد: بفرما یا رسول اللَّه!
فرمود: همین حالا جبرئیل نزد من بود و به من اطلاع داد آن قائم ما که در آخر الزمان قیام می کند و زمین را پر از عدل می گرداند چنان که پر از ظلم و ستم باشد، از نسل تو و فرزندت حسین است.
علی علیه السّلام عرض کرد: یا رسول اللَّه هر خبر خوشی که به ما می رسد فقط به وسیله حضرتت می رسد.
آنگاه پیغمبر متوجه جعفر بن ابی طالب شده فرمود: مژده ای بتو ندهم؟
عرض کرد: بفرما!
فرمود: جبرئیل اندکی پیش نزد من بود و به من اطلاع داد آن کس که پرچم فتح بدست قائم می دهد از نسل تو است. آیا او را می شناسی؟
گفت: نه.
فرمود: روی او مانند اشرفی سرخ، دندانهایش شمرده و شمشیرش آتشبار است با ذلت به کوه رود و با عزت از آنجا بیرون آید و در کنف حمایت جبرئیل و میکائیل باشد.
بعد از آن نظری به عمویش عباس افکند و فرمود: ای عم! آیا آنچه جبرئیل به من خبر داده بتو اطلاع ندهم؟
عرضکرد: یا رسول اللَّه بفرمائید.
فرمود: جبرئیل به من گفت: وای از آنچه اولاد تو از فرزندان عباس می بینند!
عباس گفت یا رسول اللَّه بهتر نیست که برای جلوگیری این امر دیگر با زنان هم بستر نشوم؟
فرمود: آنچه باید بشود شده است(این مطلب درغیبت نعمانی از حضرت صادق نیز روایت شده است)
منبع: مهدی موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)،مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی - دوانی، علی، تهران:1378 ،صص288-289.
۱۰.۳k
۱۵ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.