دلنوشته ها

♡♥ دِلنِوشْـتِه هٓا♥ ♡:
مرد مست به خانه آمد
آنقدرمست بودکه گلدان قیمتی که زنش به آن خیلی علاقه داشت راندیدوبه گلدان خوردوگلدان شکست
پیش خودش گفت حتمازنم فرداواسه گلدون کلی دادوبیدادمیکنه
همونجاخوابش بردصبح که ازخواب بیدارشد یادداشتی راروی یخچال دید:
♥ عزیزم صبحونه موردعلاقتوروی میزچیدم الانم رفتم بیرون تابرای ناهارموردعلاقت چنتاچیزبخرم دوست دارم عشقم”
مردباتعجب ازپسرش پرسید این یادداشت چیه چرامامانت ناراحت نشده
پسر گفت دیشب که مست بودی مامان بغلت کرد بذارتت روتخت
توعالم مستی گفتی خانم به من دست نزن من متاهلم...

←نِمیگََََََم بِه سَﻻمَتیه هَََرچْْْی مَََََرده
←میگََََََََم بِه سَﻻمَتیه هَََر کْْْی مَََََرده...!

دیدگاه ها (۱)

یہ روز غریبہ بودیمـ...🚶 🏻 ‍♀🚶 🏻 اومدیــ تو زندگیمـ ، با همـ ...

enjσy ℓɨfe tσday •😼 🖖 ⚓ yesterday ɨs gσne •🙇 🌅 از زندگی امرو...

گولهـ برفا میرقصنـ حالـ منو نپرسینــ چیزیـ منو گرمـ نمیکنهـ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط