فکر کنم مامانهای قدیم خیلی صبر داشتن مخصوصا وقتی کسی میومد خونمون ما از ...
.
فکر کنم مامانهای قدیم خیلی صبر داشتن! مخصوصا وقتی کسی میومد خونمون، ما از موقعیت حداکثر استفاده رو میبردیم! یکی از این موقعیتهای طلایی، وقتی بود که بساط خیاطی مامان پهن میشد... انگار خونه رو ریسه و شرشره زدن واسه جشن ما بچهها. وسط پارچهها میلولیدیم و چه صفایی داشت. خود من کارم شنا کردن وسط اقیانوس پارچهها بود!! طفلی مامانم... چی کشیده از دست ما.
گمونم اینم از اون دست خاطرههاییه که برای خیلی از بچههای قدیم مشترکه...
.
فکر کنم مامانهای قدیم خیلی صبر داشتن! مخصوصا وقتی کسی میومد خونمون، ما از موقعیت حداکثر استفاده رو میبردیم! یکی از این موقعیتهای طلایی، وقتی بود که بساط خیاطی مامان پهن میشد... انگار خونه رو ریسه و شرشره زدن واسه جشن ما بچهها. وسط پارچهها میلولیدیم و چه صفایی داشت. خود من کارم شنا کردن وسط اقیانوس پارچهها بود!! طفلی مامانم... چی کشیده از دست ما.
گمونم اینم از اون دست خاطرههاییه که برای خیلی از بچههای قدیم مشترکه...
.
- ۱.۱k
- ۰۸ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط