امروز وقتی مربی بهم گفت تو ترکیبم واقعا توآسمون بودم خیلی
امروز وقتی مربی بهم گفت تو ترکیبم واقعا توآسمون بودم خیلی حس خوبی بود. نمیتونم حسمو براتون بیان کنم .هردو تیم بعد مدت ها به هم خوردیم .آخرین باری که این دو تا تیم باهم بازی کردن من تو باشگاه نبودم تیم ما ۳-۰ اونا رو شکست داده بود و حالا اونا با انگیزه جلوی ما بودن .
این بازی برای هردو تیم خیلی مهم بود.چون بازی راه یابی به تیم بود .چندین سال باشگاه ما دنبال همچین بازی بود که بازیکناش رو به تیم ها نشون بده.چه دختر های با استعدادی که بخاطر بی توجهی مسئول ها،دست از فوتبال کشیدن .
من شیش سال که تو این باشگاهم خیلی هارو دیدم که ستاره بودن ولی بخاطر بی توجهی اون ها دختر ها هم خسته شدن از ندیدن و ...
حالا بعد از ۱۲ سال بالاخره یاد ما دختر ها افتادن که بیان و بازی ما رو ببینن.
وقتی بازی دوستانه داشتیم البته اسمش که بازی نبود .وقتی همون آماده میومدیم تو زمین میگفتن بازی کنسل داور نیومده و....هزار بهونه و بهونه.و مهم نیست که خوب بازی برگزار نشه مشکلی نداره که مگه داره ؟ دخترن دیگه مهم نیست حالا یه هفته این ور اونور تر فرقی نداره که .
باشگاه ما،نه فقط باشگاه ما
باشگاه دختر ها! سال ها سختی کشیدن خودتون میدونی فوتبال چقدر برای یه دختر سخته .با همه این تفاصیل این سختی ها
فراهم کردن لباس و استوک و دستکش و ساق و همه با خانواده ها
و حتی اجرای بازی ها با خانواده ها .ما با همه این ندیدن ها تحقیر ها سختی ها تحمل کردیم تا شاید یه روزی به چشم بیایم .چون امید داشتیم نه به کسی ،نه.
به عشقمون. به عشقمون بود که ایمان داشتیم.
خلاصه امروز میتونم بگم این سومین بازی بود که بدون مشکل برگزار شد. بماند که کارت گرفتم چون عادی شده برام ،و این شد یه نمره منفی برام 😑 نباید زیاد امید ببندم به تیم .
یه پنالتی هم گرفتم برا تیممون که زانوم پاره شد 😅
و سوگندم گلش کرد 🙃
و کلام آخرم ما نتیجه ۲-۱بردیم❤ مرسی واسه دعاهای خوبتون
واقعا این برد برای تیممون نیاز بود .
پ.ن:این عکس هم مال تیم ما نیست و فوتسال .ما اجازه نداریم گوشی بریم بخاطر همین عکسی هم نداریم 😑
این بازی برای هردو تیم خیلی مهم بود.چون بازی راه یابی به تیم بود .چندین سال باشگاه ما دنبال همچین بازی بود که بازیکناش رو به تیم ها نشون بده.چه دختر های با استعدادی که بخاطر بی توجهی مسئول ها،دست از فوتبال کشیدن .
من شیش سال که تو این باشگاهم خیلی هارو دیدم که ستاره بودن ولی بخاطر بی توجهی اون ها دختر ها هم خسته شدن از ندیدن و ...
حالا بعد از ۱۲ سال بالاخره یاد ما دختر ها افتادن که بیان و بازی ما رو ببینن.
وقتی بازی دوستانه داشتیم البته اسمش که بازی نبود .وقتی همون آماده میومدیم تو زمین میگفتن بازی کنسل داور نیومده و....هزار بهونه و بهونه.و مهم نیست که خوب بازی برگزار نشه مشکلی نداره که مگه داره ؟ دخترن دیگه مهم نیست حالا یه هفته این ور اونور تر فرقی نداره که .
باشگاه ما،نه فقط باشگاه ما
باشگاه دختر ها! سال ها سختی کشیدن خودتون میدونی فوتبال چقدر برای یه دختر سخته .با همه این تفاصیل این سختی ها
فراهم کردن لباس و استوک و دستکش و ساق و همه با خانواده ها
و حتی اجرای بازی ها با خانواده ها .ما با همه این ندیدن ها تحقیر ها سختی ها تحمل کردیم تا شاید یه روزی به چشم بیایم .چون امید داشتیم نه به کسی ،نه.
به عشقمون. به عشقمون بود که ایمان داشتیم.
خلاصه امروز میتونم بگم این سومین بازی بود که بدون مشکل برگزار شد. بماند که کارت گرفتم چون عادی شده برام ،و این شد یه نمره منفی برام 😑 نباید زیاد امید ببندم به تیم .
یه پنالتی هم گرفتم برا تیممون که زانوم پاره شد 😅
و سوگندم گلش کرد 🙃
و کلام آخرم ما نتیجه ۲-۱بردیم❤ مرسی واسه دعاهای خوبتون
واقعا این برد برای تیممون نیاز بود .
پ.ن:این عکس هم مال تیم ما نیست و فوتسال .ما اجازه نداریم گوشی بریم بخاطر همین عکسی هم نداریم 😑
۵.۸k
۱۳ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.